من و آیدا بودیم و آسیه و خانواده سینا پشت در زندان اوین و وحشت یک اعدام دیگر که مهدی افشار نیک آمد و با آرامش همیشگیش که چقدر روز آزادی زینب از زندان آزارمان می داد، با همان آرامش دوست داشتنی گفت:آقای باقی هم آمد .
عمادالدین باقی رئیس انجمن دفاع از حقوق زندانیان به همراه همسرش آمده بود دم درب زندان اوین برای اینکه از حق زندانی دفاع کند برای اینکه بشود آرامش و تکیه گاه ما .
او که برای بسیاری از ما،برای بسیاری از کنشگران و فعالین حقوق بشر ایران،پدر خوانده معنوی است و همسرش مثل یک معلم دستمان را می گیرد و پیش می رود و ساعت ۱صبح چقدر ساده می شود پای حرفهایش نشست و مصاحبه گرفت از او . از او و دکتر نعمت احمدی که صمیمی است و دوست داشتنی .
و وقتی من برگه ها در دستم است وضبط در دست دیگرم و موبایل هم قرار است در تاریکی مقابل اوین نقش چراغ قوه را داشته باشد می خندد و می گوید " چقدر سخت شد " ،می گوید " لااقل چراغ قوه را بده دست من بتوانی ضبط کنی و بنویسی " و من می خندم.
در این فاصله چندباری دیگر می بینمشان زمانی که همچنان پیگیر پرونده سینا هستم،که هنوز در زندان است و پیگیر پرونده دلارا و هر بار امید می دهد به ما هر بار حضورش به ما می گوید که باید رفت باید بود.
روز یکشنبه اس ام اس می رسد،از آن اس ام اس ها که از آن بیزار هستی .خبر کوتاه است .عمادالدین باقی بازداشت شد .دلت می خواهد خبر شوخی باشد،اما نیست .عمادالدین باقی بازداشت شده به همین سادگی . پدرخوانده معنویت را به حبس برده اند و زنگ می زنی به دکتر نعمت احمدی و می گوید بله خبر درست است و تو مات هستی که چقدر می شود تنظیم بعضی خبرها و فرستادنش سخت باشد دلت نمیخواهد خبر را کار کنی اصلآ دلت نمی خواهد خبر را باور کنی . دلت میخواهد زنگ بزنی به خانم کمالی و او بگوید نه اشتباه شده و آقای باقی بازگشته به خانه،اما خبر حقیقت دارد.
حالا آقای باقی شما دوباره مهمان خانه ایی شده ای که پیش از این نیز ۳ سال زندانیش بوده ایی. حالا آقای باقی عزیز ما،دیگر در مقابل اوین کنارمان نیستی،حالا آنجا هستی بسیار نزدیکتر به سینا،نزدیکتر از سینا به دانشجویان در بند پلی تکنیک .
حالا دیگر در تنهایی و سیاهی شب پشت دیوارهای بلند اوین که خاطرات مشترکمان را رج زده ایم کسی نمی آید بگوید،آقای باقی آمد .
حالا آقای باقی آنجاست ،آنسوی دیوار های بلند اوین در بند ۲۰۹ و دارد به بازجوهایش می گوید چرا از حقوق اعدامیهای زیر ۱۸ سال دفاع کرده . آقای باقی آنجاست و دارد به بازجویش می گوید چرا با حکم اعدام مخالف است.
اما می دانم که در این سوی دیوارها حضورت همراهیمان می کند حضور همیشگی و صیمی ات،حرفها و خاطراتت که بلندترین دیوارها هم نمی تواند از ما دریغ کند . آقای باقی عزیز ما حالا نمیدانم در کدامین سلول هستی ولی شاگردانت بیرون هستند تا راهت را ادامه دهند،تا فریادبرآوردند زندانی نیز حقوقی دارد تا برای همیشه بگویند مردان بزرگ را نمی توان به زنجیر کشید که روحشان از زنجیرهای حقیر شما بزرگتر است.
پی نوشت:بازداشت باقی شروعی برای پر کردن زندانها ـ احمد زید آبادی
پی نوشت :با باقی و برای باقی ـ مسعود بهنود
منبع: ميرا
Subscribe to:
Comment Feed (RSS)
|