براي باقي
مصطفي ايزدي:
در خبرها آمده است كه عمادالدين باقي، رئيس انجمن دفاع از زندانيان و يكي از نويسندگان فعال در حوزه سياست و دين، براي گذراندن يك سال محكوميت گذشته، زنداني شده است. سالهاي سال است كه باقي چنين تجربههايي دارد و اگر نبود رفت و آمدهاي وي به زندان، چندان متوجه نميشد كه در آن بندها و سلولها چه ميگذرد.
همچنان كه بسياري از رجال مدعي، حتي در دوران ستمشاهي، نديده و نميدانند زندان چه هست و اين چهارديواري با زنداني چه ميكند؟ اما باقي در گذشته و حال، ديده و چشيده و ميداند، لذا بايسته است كه هم او انجمني را به دفاع از زندانيان (عام زنداني) سامان دهد و دلسوزاني را براي رسيدگي به امور بيدفاعان گرد آورد و رياست آن را خود به عهده بگيرد.
باقي فرد شلوغ و پر كر و فري نيست، اما قلمي دارد كه براي آن هزينههاي زيادي ميپردازد. واقعيت اين است كه بعضيها رادمردي را در اين ميبينند كه از زدن حرفهايي كه به نظرشان حق است، ابا نداشته باشند. روحيه انتقاد به ويژه وقتي در پرتو آن، گرفتاريهاي مردم به مقامات يا افكار عمومي منتقل شود، از نعمتهاي خداوندي است. داشتن توانايي انتقاد، آن هم از عناصر پرقدرت، مستلزم داشتن شجاعت است. روحيه شجاعت، يكي از بهترين نعمتهاي خداوند است. وقتي اين صفات در بستر تعهد ايماني و شرافت ديني قرار گيرد، چه بايد كرد؟
آيا بايد اين نعمتهاي خداوندي را سركوب كرد و يا ساكت گذاشت، آيا هيچ انسان آزادهاي، آيا هيچ متديني و آيا هيچ عاقلي ميپذيرد كه چون بروز روحيه شجاعت و روحيه انتقادي هزينه دارد، آن را به كار نگيرد؟ مگر نه اين است كه هر مسلماني براساس ارج نهادن به نعمتهاي خدادادي، بايد روحيه شجاعت را در خود تقويت كند؟ و مگر نه اين است كه هر مسلماني برحسب وجوب امر به معروف و نهي از منكر موظف است در به كارگيري روحيه انتقادي و روحيه شجاعت، ذرهاي كوتاهي نكند؟ وانگهي همهجا و همه كس بر اين ضرورت كه انتقاد بايد باشد، تاكيد ميكنند. البته كاملا روشن است كه طرفهاي مورد انتقاد، به خصوص وقتي همه عوامل و ابزار برخورد با منتقد را داشته باشند، با تفسير به راي "انتقاد" را "تضعيف" معني ميكنند و آن ميكنند كه با افرادي چون باقي كردهاند، من الان در محكمهاي ننشستهام كه بگويم بر چه اساسي حكم بر محكوميت و زنداني كردن عمادالدين باقي صادر كردهاند، اما با شناختي كه از نزديك با اين متهم عزيز دارم، او را نديدهام كه بخواهد روحيات نيكوي خود را در تخريب و تضعيف پديدهاي همچون نظام اسلامي، تلف كند.
اين شعارهاي دفاع از زندانيان، دفاع از حقوق بشر و نيز تفاسير او از مفاهيم ارزشي ديگر، نه شعارهاي دستيابي به قدرت و نه شعارهاي براندازي است، بلكه قصد اصلاح دارد كه مقدسترين قصدهاست.
فرض بر اينكه باقي نه يك سال، بلكه دهها سال برود پيش آنهايي كه براي بهبود وضعيتشان انجمني را سازمان دادهاند، چه چيزي از باقي كم ميشود و چه چيزي بر مخالفان او افزوده ميشود؟
عالم و آدم ميدانند كه باقي و همفكران او نه جنايتكارند و نه باري بر دوش جامعه، كه ضرورت پيدا كند آنان را از جامعه گرفت و به بند درآورد كه ديگر جنايت نكنند بلكه او و همفكرانش، منتقدند و به رفتار موجود در اداره جامعه اعتراض دارند. سواد و قلم اعتراض كردن هم دارند. بهتر نيست با او و امثال او به شيوه ديگري برخورد شود؟وسعت نظر و دل پاك و افتادگي ميخواهد تا حرفهاي همچو باقي را شنيد و انديشيد و اگر پنداشته ميشود كه اشتباه ميكند، با او به بحث بنشينند. در اين صورت نه حبس ميخواهد و نه داغ و درفش به كار ميآيد و مهمتر از همه بوقي است كه در ميدان رسانههاي بينالمللي و به ويژه رسانههاي مخالف و معاند، برافراشته ميشود تا نظاممان و مردان صاحبمنصب كشورمان را به هزار و يك بدگويي بنوازند.
منبع: اعتماد ملي
Subscribe to:
Comment Feed (RSS)
|