دستگیری باقی، شاخصی از عمق نقض حقوق بشر
بخشي از يادداشت دکتر حسين باقرزاده:
آقای عمادالدین باقی یك مدافع حقوق بشر به معنای خاص آن است. ما معمولا دو دسته مدافع حقوق بشر داریم (صرف نظر از كسانی كه تحت عنوان حقوق بشر مبارزه سیاسی میكنند). یك دسته كسانی كه در حیطه خاصی و از حقوق بشری گروه اجتماعی خاص متعلق به خود دفاع میكنند. یك رهبر كارگری كه از حقوق سندیكایی كارگران دفاع میكند یك مدافع حقوق بشری است. یك فعال زن كه برای دفاع از حقوق زنان از آزادی و مال و احیانا جان خود مایه میگذارد یك مدافع حقوق بشر است. یك فعال دانشجویی كه از حقوق دانشجویان دفاع میكند، یك نویسنده كه برای آزادی بیان مبارزه میكند، یك پیكارگر قومی كه برای احقاق حقوق اقوام در تلاش است، یك فعال سیاسی كه آزادی زندانیان سیاسی را میطلبد، و مشابه اینان، همه به واقع فعال حقوق بشرند. و مبارزات همه اینان ارزنده است. ولی دسته دومی از فعالان حقوق بشر وجود دارند كه به دفاع از حقوق كسانی میپردازند كه كمترین ربطی به حقوق شخصی آنان یا گروههایی كه به آنان تعلق دارند ندارد. مبارزان به نفع حقوق كودك، علیه اعدام (عام و نه فقط سیاسی)، یا حمایت از زندانیان (عام و نه فقط سیاسی) از دسته اخیر بشمار میروند.
در جوامع سركوبگر معمولا بسیاری از فعالان حقوق بشر از نوع اول در مخاطره قرار میگیرند. در این جوامع، حكومتی كه حقوق گروههای مختلف اجتماعی را نقض میكند برای جلوگیری از فعالیت سازمانیافته این گروهها رهبران آنان را زیر فشار قرار میدهد و به هر نوع فعالیت حقوق بشری آنان انگ سیاسی میزند. این پدیده تقریبا در همه نظامهای سركوبگر وجود دارد. ولی فعالان حقوق بشری از نوع دوم معمولا از چنین مخاطرههایی در امانند. اینان خطری سیاسی برای رژیم ایجاد نمیكنند، و برای رژیم حاكم اتهام سیاسی زدن به آنان كار سادهای نیست. از این رو است كه حتا در خشنترین دیكتاتوریهای جهان نیز شنیده نمیشود كه یك فعال حقوق كودك، یا پیكارگر علیه مجازات اعدام، یا مدافع حقوق زندانیان، صرفا به دلیل این مواضع یا فعالیتها به زندان بیفتد یا آزار ببیند. جمهوری اسلامی ایران از این نظر نیز ركورد بی سابقهای در جهان بر جای گذاشته است.
عمادالدین باقی نه فقط در این زمینه ها فعال بوده است و بلكه خود یكی از پیشگامان فرهنگ حقوق بشری در ایران بشمار میرود. او بنیانگزار «انجمن دفاع از حقوق زندانیان» است كه در نوع خود در ایران بیسابقه بشمار میرود. فعالان حقوق بشر در گذشته نوعا تلاش خود را بر دفاع از زندانیان سیاسی متمركز میكردهاند و كمتر به حقوق زندانیان عادی التفات داشتهاند. آقای باقی پس از آشنایی نزدیك با وضع رقتبار زندانیان عادی در دوران زندان سه ساله خود در چند سال پیش به اندیشه كمك به آنان افتاد، و در فاصله كوتاهی پس از رهایی از زندان به تأسیس جمعیت یادشده دست زد. او و همكارانش در این جمعیت در عمل و در حد امكانات محدود خود به زندانیان زیادی كه در زیر چرخ نظام ضعیفكش قضایی ایران دست و پا میزدند كمك كردهاند. این كمكها هیچ خطر سیاسی برای رژیم جمهوری اسلامی نمیتوانست ایجاد كند. به عكس، خود او معتقد بود و به سران قوه قضاییه خاطرنشان كرده بود كه این فعالیت مآلا به نفع قوه قضاییه و نظام جمهوری اسلامی تمام میشود. ولی سردمداران جمهوری اسلامی به جای حمایت و قدردانی از او كه گوشههایی از خرمن ظلم و ستم رایج در این نظام را اصلاح میكرد، به انواع مختلف او را تحت فشار و آزار قرار دادند. او شمهای از فشاهار و آزارها را در نامه اخیر خود خطاب به رییس قوه قضاییه آورده است.(۱)
گناه نابخشودنی دیگر باقی پیكار پیگیر و خالصانه او علیه مجازات اعدام بوده است. او كه در سال ۱۳۷۸ به دنبال نوشتهای علیه اعدام از راقم این سطور در روزنامه نشاط، به توضیح این مسئله پرداخت كه مخالفت با اعدام بر خلاف ادعای غوغاگرایان یك اقدام ضد اسلامی نیست، و بهای آن را با زندانی طولانی پرداخت، پس از آزادی از زندان عزم خود را جزم كرد كه پیكاری علیه اعدام در ایران به راه اندازد. این كار در محیطی كه مخالفت با اعدام تهدید به مرگ را به همراه داشت (كه در مورد خود من رخ داد) كار سادهای نبود. ولی باقی با شجاعت و حوصله خاص خود و با به كارگیری آموزههای دینی برای تلطیف فرهنگ دینی حاكم بر سیاست ایران، به این مبارزه دامن زد. او بیش از هر فرد دیگری در ایران در چند سال اخیر با تحقیق و بررسی های اجتماعی و اسلامی به مبارزه علیه اعدام دامن زده است، و اخیرا با تشكیل «انجمن پاسداران حق حیات» این مبارزه را به صورت یك نهاد حقوق بشری سازمان داده است.
اكنون عمادالدین باقی، این پركارترین و پیگیرترین فعال و مدافع حقوق بشری در ایران (به معنای خاص كلمه) به زندان افتاده است. فعالیتهای باقی در زمینه حقوق بشر به هیچ عنوان نمیتواند و نمیتوانست به عنوان یك فعالیت سیاسی تلقی شود. نه زندانیان یك گروه حقطلب اجتماعی هستند كه دفاع از حقوق آنان بتواند زمینه یا پوششی برای سازماندهی آنان باشد و آنان برای رژیم مزاحمتی ایجاد كنند، و نه خواست قطع كشت و كشتار اسیران دست بسته چنین اثری دارد و میتواند قدرت رژیم حاكم را متزلزل كند. دستگیری چنین فردی تنها نشان دهنده آن است كه رژیم حاكم تا چه حد از تحمل صلحجویانهترین و بیخطرترین مدافعان حقوق بشری نیز عاجز است. در واقع، دستگیری باقی را میتوان به عنوان شاخصی از درجه تحمل رژیم جمهوری اسلامی تلقی كرد - شاخصی كه نشان دهنده عمق نقض حقوق بشر در ایران بشمار میرود و بیش از هرچیز دیگر برخورد ضد حقوق بشری رژیم حاكم را به نمایش میگذارد.
منبع: ايران امروز
Subscribe to:
Comment Feed (RSS)
|