پرونده قضايي عمادالدين باقي هنوز کاملاً بسته نشده است / پايان زندان مدافع حقوق زندانيان
سرور حسيني :
انجمن دفاع از حقوق زندانيان که باقي پايه گذار آن بود، انجمني غيردولتي، غيرسياسي است که خدمات مختلف فرهنگي، خدماتي و حقوقي به زندانيان ارائه مي کند و اين انجمن اولين NGO غيردولتي در خصوص حمايت از زندانيان است.
بسياري از صاحب نظران حرکت باقي در تاسيس اين انجمن را حرکتي حقوق بشري مي دانند که اين حرکت در بسياري ابعاد و وجوه خود مي تواند در عين گره گشايي از کار زندانيان به مفهوم سروکار داشتن با مجامع و محافل علمي و تخصصي داخلي و بين المللي حقوق بشر و بالطبع به معني کار در يک جو و محيط علمي و فرهنگي، مطلوب و جذاب باشد.
دوره زندان يک ساله عمادالدين باقي رسماً پايان يافت. اين خبري بود که در روز 17 مهرماه روي خروجي بسياري از خبرگزاري هاي داخلي و خارجي قرار گرفت تا بدين ترتيب دومين دوره حکم قضايي اين فعال حقوق بشر به پايان برسد، هرچند براي وي هنوز چندين پرونده ديگر قضايي باقي مانده که بايد درباره آنها توضيح بدهد. عمادالدين باقي از فعالان سرشناس حقوق بشر در ايران و پژوهشگر و نويسنده يي است که 27 کتاب و صدها مقاله را در روزنامه هايي چون کيهان و اطلاعات (در دهه 60)، سلام و همشهري (در دهه 70)، توس، جامعه، فتح، صبح امروز و جمهوريت (در دوران هشت ساله اصلاحات) در کارنامه 30ساله نويسندگي اش دارد و برخي کتاب هاي او به زبان عربي ترجمه و در کشورهاي عربي منتشر شده يا در دست انتشار است. او بيش از 25 سال براي مطبوعات قلم زده و سردبيري برخي نشريات را برعهده داشته است. باقي به دليل مطالبي که در مطبوعات اصلاح طلب درباره موضوع اعدام و قصاص و قتل هاي زنجيره يي نوشته بود، در سال 79 به دادگاه رفت.
دادگاه وي را به 5/7 سال زندان محکوم کرد. در دادگاه تجديدنظر محکوميت زندان او به سه سال کاهش يافت. باقي از 7 خرداد 1379 به زندان رفت و روز 17 بهمن 1381 از زندان آزاد شد. باقي در زندان تجربه هاي زيادي را کسب کرد. در واقع درسي که باقي در زندان گرفته بود با ديگر زندانيان متفاوت بود. او تصميم گرفته بود براي پيگيري حقوق زندانيان تلاش کند.
تاسيس انجمن دفاع از حقوق زندانيان
هنوز مدتي از آزادي باقي نگذشته بود که او انجمن دفاع از حقوق زندانيان را تشکيل داد و در اولين جلسه از سوي هيات مديره به عنوان رئيس اين انجمن انتخاب شد. پس از اين دوره او تلاش هاي زيادي براي زندانيان (سياسي و غيرسياسي) و لغو حکم اعدام انجام داد. او در سال 1383 از سوي بنياد حقوق بشر پارکينسون همراه با يک فعال سياسي زيمبابوه به خاطر شهامت مدني برنده جايزه اين بنياد شد. باقي از جمله معدود فعالان سياسي داخل کشور بود که با «مجازات اعدام» مخالفت کرد. وي مقالات زيادي در اين خصوص نوشت.
انجمن دفاع از حقوق زندانيان که باقي پايه گذار آن بود، انجمني غيردولتي، غيرسياسي است که خدمات مختلف فرهنگي، خدماتي و حقوقي به زندانيان ارائه مي کند و اين انجمن اولين NGO غيردولتي در خصوص حمايت از زندانيان است.
بسياري از صاحب نظران حرکت باقي در تاسيس اين انجمن را حرکتي حقوق بشري مي دانند که اين حرکت در بسياري ابعاد و وجوه خود مي تواند در عين گره گشايي از کار زندانيان به مفهوم سروکار داشتن با مجامع و محافل علمي و تخصصي داخلي و بين المللي حقوق بشر و بالطبع به معني کار در يک جو و محيط علمي و فرهنگي، مطلوب و جذاب باشد. به اعتقاد آنها وقتي کسي از راه هاي مختلف حقوق بشر حمايت از زندانيان را برمي گزيند به اين معني است که به فعاليتي تن در مي دهد که ضمن آن جز با ادبار و بدبختي و محروميت ابناي بشر در بدترين حالات آن تماس نمي تواند داشته باشد. شايد از همين رو بود که باقي در دوران سه ساله اين مهم را به خوبي درک کرده بود چرا که مستقيماً خود اين مشکلات را در زندان مي ديد و به همين دليل بود که مبادرت به تاسيس انجمن در جهت حمايت از زندانيان (سياسي و غيرسياسي) کرد.
انجمن دفاع از حقوق زندانيان طي چند سال گذشته بيانيه هاي مختلف و نامه هاي سرگشاده يي درباره وضعيت زندان ها و زندانيان منتشر کرد و نامه هاي مختلفي به مقامات سازمان زندان ها درباره زندانيان يا وضعيت زندان ها نوشته است.
همچنين سخنگويان اين انجمن مصاحبه هاي مختلفي درباره وضعيت زندانيان و زندان هاي کشور انجام داده اند و براي متهمان سياسي و غيرسياسي وکيل گرفته اند. از سوي ديگر انجمن چندين بار از مقامات قضايي درخواست بازديد از زندان هاي کشور را کرده است که تاکنون با اين درخواست موافقت نشده است.
بازداشت مجدد باقي
اما بعد از تاسيس انجمن ديري نپاييد که مجدداً باقي در 22 مهرماه سال گذشته در جريان بازپرسي از پرونده انجمن دفاع از حقوق زندانيان با اجراي حکم قبلي يک سال حبس اش در مورد برخي از مقالاتش در مطبوعات در سال هاي 1378 و 1379 بازداشت و روانه يکي از سلول هاي بازداشتگاه 209 امنيتي شد.
در اين جلسه وي به عنوان رئيس هيات مديره انجمن دفاع از حقوق زندانيان به اتهام تبليغ عليه نظام و انتشار اسناد محرمانه دولتي از طريق همايش ها و سخنراني ها از قول زندانيان بندهاي امنيتي، مورد بازپرسي قرار گرفت و در نهايت رئيس شعبه ششم دادگاه انقلاب براي باقي وثيقه يي به مبلغ 50 ميليون تومان صادر کرد. وثيقه مورد نظر در حال تامين از سوي خانواده وي بود که ماموران اجراي احکام زندان اوين در محل شعبه حاضر شدند و اعلام کردند باقي از سال 1382 تاکنون يک سال حکم تعليقي اجرانشده دارد که بايد همين امروز اجرا شود. اين حکم به دليل سخنراني وي درباره نظارت استصوابي شوراي نگهبان در آستانه مجلس هفتم بود که به اتهام تعريض به اين نهاد صادر شده بود. با اين وجود صالح نيکبخت وکيل وي نيز بعد از جلسه بازپرسي باقي به ايسنا گفته بود؛ ما تصور مي کرديم دادستاني تهران با درخواست تبديل حکم محکوميت به مجازات ديگر موافقت کرده اند که اين نادرست بود و به همين جهت ماموران اجراي احکام باقي را به مکاني ديگر منتقل کردند. به گفته وي باقي از زماني که بعد از تحمل کيفر سه ساله آزاد شده بود در مقالات و نوشته هاي خود و همچنين در انجمن دفاع از حقوق زندانيان بر رعايت قوانين و مقررات جاري کشور تاکيد مي کرد. با اين وجود در طول چهار سال گذشته 23 بار احضار يا محاکمه شده است و با توجه به اينکه نه امکان کار در کشور را داشت و نه اجازه انتشار کتاب هايش به او داده مي شد، عملاً محدوديت هاي زيادي داشت.به هر حال وي 22 مهر روانه يکي از سلول هاي بازداشتگاه 209 امنيتي شد. وي به نگهداري اش در ايزوله کامل اعتراض کرد تا جايي که در نامه يي به رئيس قوه قضائيه نوشت؛ در حالي که بر فرض منطقي بودن حکم بايد به بند عمومي اوين منتقل مي شدم مرا بدون قرار بازداشت به بازداشتگاه 209 بردند و دو ماه و نيم آنجا بودم تا اينکه پس از دو حمله عصبي در سلول به بيمارستان و از آنجا به بند عمومي انتقال يافتم.
به دليل همين بيماري بود که به باقي مرخصي استعلاجي داده شد اما در همين دوره مرخصي استعلاجي باقي پنج بار براي پرونده هاي مختلف به دادگاه رفت و بعد از آن دوباره به زندان بازگردانده شد.
اعتراض به بازداشت باقي
بازداشت باقي واکنش هاي گسترده يي را چه در داخل و چه در خارج در پي داشت. طي مدت بازداشت باقي بيانيه هاي مختلفي در اعتراض به بازداشت وي صادر شد.
در يکي از نشست هايي که اعضاي هيات مديره انجمن دفاع از حقوق زندانيان تشکيل دادند در خصوص «اتهام تبليغ عليه نظام» باقي که درباره انجمن دفاع از حقوق مطرح است اين گونه پاسخ دادند که اين اگر ناشي از اعمال انجمن باشد، انجمن هرگز تبليغي عليه نظام انجام نداده است، زيرا اين بدان معناست که انجمن کليت نظام را زير سوال برده، در حالي که ما خود را مقيد کرده ايم در چارچوب قانون، ميثاق حقوق بشر و اسناد بين المللي که مورد پذيرش ايران نيز هست، فعاليت کنيم.
صالح نيکبخت در مقام سخنگوي انجمن دفاع از حقوق زندانيان گفت؛ اعضاي انجمن و خود باقي بارها از مسوولان قضايي کشور درخواست کرده اند که کليه اسناد مالي و اداري انجمن دفاع از حقوق زندانيان را با تعيين يک حسابدار رسمي منصوب از سوي خود بررسي کنند تا روشن شود انجمن چه درآمدي داشته و منابعش از کجا آمده است. اما در اين نشست اتهام ديگر باقي که انتشار اسناد محرمانه دولتي از طريق همايش ها و سخنراني ها از قول زندانيان بود، مورد واکاوي قرار گرفت. در همين زمينه فريده غيرت ديگر عضو هيات مديره انجمن گفت؛ اين موضوع يک پارادوکس است، زيرا اين سوال پيش مي آيد که اسناد محرمانه دولتي نزد زندانيان امنيتي چه مي کند. وي دسترسي به اسناد محرمانه دولتي و انتشار آنها از سوي انجمن را به شدت تکذيب کرد و گفت؛ آنها مي توانند اشکال بگيرند که چرا از حقوق زندانيان دفاع مي شود و پاسخ ما اين است که دفاع از حقوق زندانيان نه جرم است و نه ممنوعيت قانوني دارد، زيرا هر زنداني ولو اينکه اتهامش قتل نفس باشد، حق و حقوقي را داراست و بايد با او مثل انسان رفتار کرد تا حکم قطعي اش صادر شود. اگر منصفانه و خارج از هرگونه جوسازي که برخي رسانه ها عليه انجمن به راه مي اندازند، فعاليت هاي اين نهاد را مورد بررسي قرار دهيم به اين نتيجه مي رسيم که اين اتهامات واهي و بي اساس است زيرا اعضاي هيات مديره و امناي انجمن از آغاز خود را ملزم به رعايت قوانين کشور کرده اند.
اعضاي انجمن به کرات تاکيد کرده اند هدف ما از تاسيس اين انجمن دفاع از کل زندانيان اعم از سياسي و غيرسياسي بوده و در چارچوب قانون عمل کرده ايم.
در آن نشست سخنرانان از انتقال باقي به بند 209 زندان اوين تعجب کردند چرا که به گفته آنان اگر او براي سپري شدن محکوميت يک ساله خود به زندان رفته چرا در بند 209 نگهداري مي شود و بازجويي به چه علتي است؟ به گفته آنان باقي پنج سال است که ممنوع الخروج است و از کشور بيرون نرفته، در حالي که حکم محکوميتي برايش صادر شده که علت آن سفر به دوبي و شرکت در همايش عنوان شده است. اما در اين برنامه خانواده وي به تصور اينکه برنامه از سوي سازمان ملل برگزار مي شود حضور پيدا کرده بودند و پس از مشاهده جو ضدايراني، همايش را به نشانه اعتراض ترک کردند.اما عمادالدين باقي طي بازداشتش در نامه يي به رئيس قوه قضائيه به بيان موارد نقض حقوق شهروندي خود و خانواده اش پرداخت. اين نامه ابتدا در آبان ماه سال 1383 به صورت غيرعلني براي رئيس قوه قضائيه ارسال شده بود، در دوره بازداشتش تصميم گرفت متن آن را با برخي حذف و اضافات علني کند. وي در اين نامه به اصول نوزدهم تا چهل و دوم را که در فصل سوم قانون اساسي تحت عنوان حقوق ملت آمده است، اشاره و يادآوري کرد نقض اين اصول براي خود و خانواده اش و بسياري از فعالان سياسي وجود داشته است.
در هر حال در دو ماه پاياني حبس باقي به رغم نظريه پزشکان مبني بر دور نگه داشتن وي از محيط استرس و همچنين در حالي که بهداري زندان در حال اعزام وي به بيمارستان قلب بود، ناگهان براي دومين بار به يکي از سلول هاي بسته بازداشتگاه 209 منتقل شد که اين بار نيز اعتراضاتي را در داخل و خارج برانگيخت.
انتشار نامه همسر او (فاطمه کمالي سرايي) خطاب به رئيس قوه قضائيه که در آن به 24 مورد محدوديت هاي ايجاد شده عليه باقي در سال هاي اخير اشاره کرده بود، انعکاس وسيعي يافت. يکي از موارد 24گانه مورد اشاره 55 بار رفتن باقي به دادگاه بود که در صورت افزودن تعداد محاکمات و احضارهاي خانواده او و بازجويي هاي داخل زندان به 77 مورد مي رسد. در دور جديد انتقال به بند 209 به دليل اينکه قانون حقوق شهروندي زدن چشم بند را ممنوع کرده است و در نتيجه امتناع باقي از زدن چشم بند، به مدت 4 روز امکان خروج از سلول براي استفاده از دستشويي به او داده نشد و دچار مشکلاتي از ناحيه کليه و مثانه شد. در مدت 20 روز نگهداري در آنجا و در شرايطي که به دليل محدوديت هاي ناشي از نزدن چشم بند ناچار از امساک در غذاخوردن بود و دوبار دچار حادثه حمله شد، مجدداً به بند عمومي انتقال يافت. اين بار به دليل حاد شدن مشکل ديسک کمر و درد عصب سياتيک در بند عمومي تحت فيزيوتراپي قرار گرفت و در حالي که سه هفته تا پايان حبس او باقي مانده بود به مرخصي 10 روزه اعزام شد ولي با پيگيري هاي انجام شده اين مرخصي تا 17 مهر که طبق تقويم زندان زمان پايان حبس او بود، تمديد شد.
از چند هفته پيش که باقي به مرخصي آمد به توصيه پزشکان در حال استراحت مطلق در خانه بود، به نحوي که چون به دليل فاصله مهره هاي ستون فقرات و فشار ديسک کمر قادر به نشستن نبود و بايد به صورت خوابيده يا ايستاده در زماني محدود دفاع مي کرد، دادگاه او در 14 مهر با ارائه گواهي پزشکي مستند به عکس هاي ام آرآي به تاخير افتاد. باقي دو دادگاه ديگر در پيش دارد که يکي از آنها مربوط به سه سال زندان براي او و همسرش و دخترش است که دادگاه تجديدنظر آنها را تبرئه کرد و سخنگوي قوه قضائيه نيز اين راي را قطعي اعلام کرده بود اما با اعمال ماده 18 توسط برخي ديگر از مقامات قضايي، اين پرونده به شعبه هم عرض براي محاکمه مجدد فرستاده شده است. پرونده ديگر مربوط به فعاليت هاي انجمن دفاع از حقوق زندانيان است که تعيين جلسه محاکمه آن در خردادماه سال جاري در ايام مرخصي درمان او برگزار شد و جلسه بعدي در اواخر آبان ماه خواهد بود.
منبع: اعتماد
عمادالدین باقی آزاد شد اما ایران همچنان بزرگترین زندان برای روزنامهنگاران در خاورمیانه است
گزارشگران بدون مرز خرسندی خود را از آزادی عمادالدین باقی روزنامه نگار و چهره مشهور دفاع از حقوق زندانیان عقیدتی که بهشدت بر اثر بیمارهای مختلف در مدت بازداشت ضعیف شده بود، اعلام می دارد. این روزنامهنگار برای دو پرونده تحت پیگرد قضایی قرار دارد. با آزادی عمادالدین باقی هم اکنون ٩ روزنامه نگار دیگر در بزرگترین زندان خاورمیانه برای روزنامه نگاران در بازداشت بسر میبرند. شش تن از آنها در زندان اوین زندانی هستند.
گزارشگران بدون مرز در این باره اعلام میکند " عمادالدین باقی پس از یک سال بازداشت طاقتفرسا آزاد شد. وی در این مدت با نگاهداری در سلول انفرادی، بازجوییهای با چشمان و دستان بسته و همراه با توهین، سختگیری های قضایی و مشکلات عدیده جسمی ناشی از شرایط بازداشت رو در رو بود. مقالات انتقادی نیبت به حاکمیت و فعالیتهای حقوق بشریاش هر سال برای وی دهها احضار به دفاتر قضایی - امنیتی را بدنبال دارد.
"ایران سالهاست که صدر نشین کشورهای خاورمیانه برای داشتن بیشترین تعداد روزنامهنگاران زندانی است. با نزدیکتر شدن تاریخ انتخابات ریاست جمهوری در خرداد ١٣٨٨ این نگرانی وجود دارد که موج دستگیری روزنامهنگاران به ویِژه در میان اقلیتهای قومی تشدید شود."
عمادالدین باقی از تاریخ ۲۵ شهریورماه برای مرخصی استعلاجی از زندان آزاد شد. و تا ١٧ مهرماه که موعد آزادی وی بود این مرخصی با گواهی پزشکی تمدید شد. این روزنامه نگار در تاریخ ١٤ مهرماه به دادگاه احضار شده بود تا در پروندهای که از سوی شعبه ٤٤ دادگاه تجدیدنظر استان تبرئه شده بود دو باره محاکمه شود. حکم دادگاه تجدید نظر از سوی دادستان تهران سعید مرتضوی مورد اعتراض قرار گرفته بود. در ۹ مرداد سال جاری شعبهی ۶ دادگاه انقلاب تهران طی حکمی عمادالدين باقي را به اتهام" اجتماع و تبانی به منظور انجام جرايم بر ضد امنيت کشور" و "اتهام تبليغ عليه نظام جمهوری اسلامی ايران به نفع گروههای بيگانه و مخالف نظام" به سه سال زندان محکوم کرد. این دادگاه همچنین خانم فاطمه کمالي احمد سرایی سردبير مجله توقيف شده ی جامعه نو همسر و مريم باقي دختر آقای باقي را نيز به سه سال حبس که به مدت ۵ سال تعليق شده است محکوم کرد. اتهام اصلی آنها شرکت در گارگاه حقوق بشری است که به اسم سازمان ملل در دوبي برگزار شده بود. بدلیل وضعیت جسمی عمالدین باقی تاریخ دادگاه به تاخیر افتاد وی همچنین در اواخر آبانماه باید در برابر دادگاهی دیگری برای فعالیتهای انجمن دفاع از حقوق زندانیان حاضر شود.
گزارشگران بدون مرز از شرایط بازداشت ٦ روزنامهنگار زندانی در زندان اوین نگران است. چهار روزنامهنگار آذربایجانی علیرضا صرافی مدیر مسوول ماهنامه توقیف شده دیلماج، سعید محمدی سردبیر مجله ادبی یاشماق، حسن راشدی و اکبر آزاد همکاران مجلات یارپاق و وارلیق که در تاریخ ٢٠ شهریور ماه بازداشت شده اند، همچنان در بند ٢٠٩ زندان اوین، سختگیرترین بخش زندان اوین که زیر نظر وزارت اطلاعات اداره می شود، بسر می برند.
در تاریخ ٢٢ مهر ماه خانواده های این زندانیان موفق به ملاقات با آنها شدند. برخی از اعضای این خانواده ها به گزارشگران بدون مرز گفتهاند که "زندانیان شدیدا رنجور و ضعیف و خسته به نظر می آمدند." برخی از آنها بیمار و نیاز به درمان پزشکی دارند.
محمد صدیق کبودوند از ١٦ ماه پیش در زندان اوین است وی در دوم تیر ماه از سوی شعبه ١٥ دادگاه انقلاب تهران به یازده سال زندان محکوم شد. در تاریخ ٣ مهر ماه زندانبانان اوین از ملاقات وی با فرزندانش علیرغم قرار قبلی ممانعت به عمل آوردند و آنها را با توهین و خشونت از سالن ملاقات بیرون کردند. این روزنامهنگار در مدت بازداشت خود فقط یک بار فرزندانش را دیده است. مدیر نشریه توقیف شده پیام مردم کردستان مدت پنج ماه در سلول های انفرادی بند ٢٠٩ و ٢٤٠ زندان اوين نگاهداری شد و از سوی مقامات امنيتي برای انحلال "سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان" و پذيرش " انتشار گزارشهایی نادرست" از سوی اين سازمان، شديدا تحت فشارهای روحی و جسمي قرار دارد.
محمد حسن فلاحیهزاده قدیمی ترین روزنامهنگار زندانی در ایران است. هم اکنون وی به بند ٢٠٩ زندان اوین منتقل شده است. خبرنگارتلويزيون العالم، شبکه عرب زبان راديو تلويزيون دولتي ايران از آذرماه ١٣٨٥ در زندان بسر مي برد. در تاريخ ۹ ارديبهشت ١٣٨٦ از سوی دادگاه انقلاب اسلامي تهران در پشت درهای بسته به اتهام " جاسوسي" محاکمه و به سه سال زندان محکوم شده است. بنا بر گفته نزديکانش شديدا بيمار و نياز به معالجه جدی در خارج از زندان دارد.
در استان کردستان سه روزنامهنگار با حکم دادگاههای فرمایشی از آزادی محروم شدهاند.
مسعود کردپور در زندان مهاباد زندانی است. وی در تاریخ ١٧ مرداد ماه در شهر بوکان از سوی ماموران وزارت اطلاعات بازداشت و بعد از ٢١ روز بازداشت و سلول انفرادی در زندان های اطلاعات و مرکزی بوکان به زندان مهاباد انتقال یافت. در تاریخ ١٧ شهریور از سوی شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی مهاباد به "تبليغ عليه نظام از طريق مصاحبه و گفتگو با رسانه هاي بيگانه " بدون حضور وکیل مدافع تفهیم اتهام شده است. در روز شنبه ٣١ شهریور آخرین حلسه رسیدگی به اتهام در همین شعبه برگزارشد.
عدنان حسن پور ٢٥ ساله روزنامه نگار هفته نامه ئاسو در تاريخ ٥ بهمن ماه ١٣٨٥ دستگير و در تاريخ ٢٢ خرداد در دادگاهي غير علني به اتهام "اقدام عليه امنيت ملي"، " جاسوسي" و "محاربه" محاکمه و به اعدام محکوم شد. ديوان عالي کشور در تاريخ ٣٠ مهر ماه حکم اعدام عدنان حسن پور را تائيد کرد. که مجددا با درخواست اعاده دادرسی از سوی وکلا در تاریخ ١٩ مرداد ماه دیوان عالی کشور این حکم اعدام را لغو کرد. وی هم اکنون در زندان مرکزی سنندج زندانی است. و در انتظار حکم دادگاه سنندج است.
کاوه جوانمرد که در روز ٢٦ آذر ماه در سنندج دستگير شده است، روزنامه نگار هفته نامه کرفتو در تاريخ ٢٧ ارديبهشت ماه سال جاری از سوی شعبه شش دادگاه سنندج و در پشت درهای بسته به دو سال زندان محکوم شد. وی در زندان مراغه مدت محکومیت خود را طی می کند. در مرداد ماه سال جاری از مرخصی برای درمان بیماری کبد خود بهره برد.
منبع: گزارشگران بدون مرز
گزارشگران بدون مرز در این باره اعلام میکند " عمادالدین باقی پس از یک سال بازداشت طاقتفرسا آزاد شد. وی در این مدت با نگاهداری در سلول انفرادی، بازجوییهای با چشمان و دستان بسته و همراه با توهین، سختگیری های قضایی و مشکلات عدیده جسمی ناشی از شرایط بازداشت رو در رو بود. مقالات انتقادی نیبت به حاکمیت و فعالیتهای حقوق بشریاش هر سال برای وی دهها احضار به دفاتر قضایی - امنیتی را بدنبال دارد.
"ایران سالهاست که صدر نشین کشورهای خاورمیانه برای داشتن بیشترین تعداد روزنامهنگاران زندانی است. با نزدیکتر شدن تاریخ انتخابات ریاست جمهوری در خرداد ١٣٨٨ این نگرانی وجود دارد که موج دستگیری روزنامهنگاران به ویِژه در میان اقلیتهای قومی تشدید شود."
عمادالدین باقی از تاریخ ۲۵ شهریورماه برای مرخصی استعلاجی از زندان آزاد شد. و تا ١٧ مهرماه که موعد آزادی وی بود این مرخصی با گواهی پزشکی تمدید شد. این روزنامه نگار در تاریخ ١٤ مهرماه به دادگاه احضار شده بود تا در پروندهای که از سوی شعبه ٤٤ دادگاه تجدیدنظر استان تبرئه شده بود دو باره محاکمه شود. حکم دادگاه تجدید نظر از سوی دادستان تهران سعید مرتضوی مورد اعتراض قرار گرفته بود. در ۹ مرداد سال جاری شعبهی ۶ دادگاه انقلاب تهران طی حکمی عمادالدين باقي را به اتهام" اجتماع و تبانی به منظور انجام جرايم بر ضد امنيت کشور" و "اتهام تبليغ عليه نظام جمهوری اسلامی ايران به نفع گروههای بيگانه و مخالف نظام" به سه سال زندان محکوم کرد. این دادگاه همچنین خانم فاطمه کمالي احمد سرایی سردبير مجله توقيف شده ی جامعه نو همسر و مريم باقي دختر آقای باقي را نيز به سه سال حبس که به مدت ۵ سال تعليق شده است محکوم کرد. اتهام اصلی آنها شرکت در گارگاه حقوق بشری است که به اسم سازمان ملل در دوبي برگزار شده بود. بدلیل وضعیت جسمی عمالدین باقی تاریخ دادگاه به تاخیر افتاد وی همچنین در اواخر آبانماه باید در برابر دادگاهی دیگری برای فعالیتهای انجمن دفاع از حقوق زندانیان حاضر شود.
گزارشگران بدون مرز از شرایط بازداشت ٦ روزنامهنگار زندانی در زندان اوین نگران است. چهار روزنامهنگار آذربایجانی علیرضا صرافی مدیر مسوول ماهنامه توقیف شده دیلماج، سعید محمدی سردبیر مجله ادبی یاشماق، حسن راشدی و اکبر آزاد همکاران مجلات یارپاق و وارلیق که در تاریخ ٢٠ شهریور ماه بازداشت شده اند، همچنان در بند ٢٠٩ زندان اوین، سختگیرترین بخش زندان اوین که زیر نظر وزارت اطلاعات اداره می شود، بسر می برند.
در تاریخ ٢٢ مهر ماه خانواده های این زندانیان موفق به ملاقات با آنها شدند. برخی از اعضای این خانواده ها به گزارشگران بدون مرز گفتهاند که "زندانیان شدیدا رنجور و ضعیف و خسته به نظر می آمدند." برخی از آنها بیمار و نیاز به درمان پزشکی دارند.
محمد صدیق کبودوند از ١٦ ماه پیش در زندان اوین است وی در دوم تیر ماه از سوی شعبه ١٥ دادگاه انقلاب تهران به یازده سال زندان محکوم شد. در تاریخ ٣ مهر ماه زندانبانان اوین از ملاقات وی با فرزندانش علیرغم قرار قبلی ممانعت به عمل آوردند و آنها را با توهین و خشونت از سالن ملاقات بیرون کردند. این روزنامهنگار در مدت بازداشت خود فقط یک بار فرزندانش را دیده است. مدیر نشریه توقیف شده پیام مردم کردستان مدت پنج ماه در سلول های انفرادی بند ٢٠٩ و ٢٤٠ زندان اوين نگاهداری شد و از سوی مقامات امنيتي برای انحلال "سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان" و پذيرش " انتشار گزارشهایی نادرست" از سوی اين سازمان، شديدا تحت فشارهای روحی و جسمي قرار دارد.
محمد حسن فلاحیهزاده قدیمی ترین روزنامهنگار زندانی در ایران است. هم اکنون وی به بند ٢٠٩ زندان اوین منتقل شده است. خبرنگارتلويزيون العالم، شبکه عرب زبان راديو تلويزيون دولتي ايران از آذرماه ١٣٨٥ در زندان بسر مي برد. در تاريخ ۹ ارديبهشت ١٣٨٦ از سوی دادگاه انقلاب اسلامي تهران در پشت درهای بسته به اتهام " جاسوسي" محاکمه و به سه سال زندان محکوم شده است. بنا بر گفته نزديکانش شديدا بيمار و نياز به معالجه جدی در خارج از زندان دارد.
در استان کردستان سه روزنامهنگار با حکم دادگاههای فرمایشی از آزادی محروم شدهاند.
مسعود کردپور در زندان مهاباد زندانی است. وی در تاریخ ١٧ مرداد ماه در شهر بوکان از سوی ماموران وزارت اطلاعات بازداشت و بعد از ٢١ روز بازداشت و سلول انفرادی در زندان های اطلاعات و مرکزی بوکان به زندان مهاباد انتقال یافت. در تاریخ ١٧ شهریور از سوی شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی مهاباد به "تبليغ عليه نظام از طريق مصاحبه و گفتگو با رسانه هاي بيگانه " بدون حضور وکیل مدافع تفهیم اتهام شده است. در روز شنبه ٣١ شهریور آخرین حلسه رسیدگی به اتهام در همین شعبه برگزارشد.
عدنان حسن پور ٢٥ ساله روزنامه نگار هفته نامه ئاسو در تاريخ ٥ بهمن ماه ١٣٨٥ دستگير و در تاريخ ٢٢ خرداد در دادگاهي غير علني به اتهام "اقدام عليه امنيت ملي"، " جاسوسي" و "محاربه" محاکمه و به اعدام محکوم شد. ديوان عالي کشور در تاريخ ٣٠ مهر ماه حکم اعدام عدنان حسن پور را تائيد کرد. که مجددا با درخواست اعاده دادرسی از سوی وکلا در تاریخ ١٩ مرداد ماه دیوان عالی کشور این حکم اعدام را لغو کرد. وی هم اکنون در زندان مرکزی سنندج زندانی است. و در انتظار حکم دادگاه سنندج است.
کاوه جوانمرد که در روز ٢٦ آذر ماه در سنندج دستگير شده است، روزنامه نگار هفته نامه کرفتو در تاريخ ٢٧ ارديبهشت ماه سال جاری از سوی شعبه شش دادگاه سنندج و در پشت درهای بسته به دو سال زندان محکوم شد. وی در زندان مراغه مدت محکومیت خود را طی می کند. در مرداد ماه سال جاری از مرخصی برای درمان بیماری کبد خود بهره برد.
منبع: گزارشگران بدون مرز
آقاي باقي ! آزادي ات مبارك !!
در بحبوحه توقيف روزنامه ها و بازداشت روزنامه نگاران و فعالان سياسي در سالهاي رياست جمهوري آقاي خاتمي ، اخبار غير رسمي حكايت از وجود اراده اي مصمم و قوي در جريان اقتدارگرا داشت كه سعي مي كرد با اعمال فشار بر فعالين سياسي و مطبوعاتي آنان را وادار و تشويق به خروج از كشور كند تا به اين طريق هم از شر آنان خلاص شود و هم هزينه ها و طبعات سوء زنداني كردن و برخورد با آزاديخواهان را در داخل و خارج از كشور به حداقل برساند . واقعا هم چنين بود كه " مسعود بهنود " روزنامه نگار باسابقه مطبوعات در پاسخ به اين اجماع نا نوشته ، نوشت " ما مي مانيم " هرچند بعدها پس ازتحمل چند ماه زندان " سپر انداخت " و راهي غربت شد . تنها مسعود بهنود نبود كه چنين كرد بسياري از فعالين سياسي و مطبوعاتي هم همين راه را در پيش گرفتند . شايد اين هم از بخت و اقبال خوش حكومت آخوندها بود كه بر خلاف رژيم گذشته كه مخالفينش عمدتا از جماعتي بودند كه نه تنها به اين سادگي از ميدان بدر نمي رفتند بلكه بودند در ميانشان كساني كه دوره هاي تحصيلي مهندسي و دكترايشان را در بهترين دانشگاهاي اروپا و آمريكا صرفا جهت مبارزه بر عليه حكومتي كه به زعم خودشان باطل بود رها مي كردند و راهي وطن مي شدند .
اما هنوز هم هستند كساني كه با مبارزه و تحمل رنج و مصائب زندان در داخل كشور ، خواب خوش زورگويان را آشفته ساخته اند . يكي از اينان ، عمادالدين باقي ، نويسنده ، روزنامه نگار و رئيس انجمن دفاع از حقوق زندانيان و از فعالين حقوق بشر است كه به رغم فراهم بودن شرايط براي مهاجرت ، همچنان در داخل كشور به مبارزه اش براي رسيدن به آزادي و دموكراسي ادامه مي دهد . آقاي باقي 7 - 8 سال گذشته را به خاطر افشاگري هايش درباره پرونده قتل هاي زنجيره اي و فعاليتهايش در انجمن دفاع از حقوق زندانيان به تناوب در زندان سپري كرده و علاوه بر مشكلات معمول يك زنداني ، دچار عارضه هاي شديد جسماني هم شده است .
دوره يك ساله زندان آقاي باقي چند روز پيش به اتمام رسيد هر چند همانطور كه انتظار مي رفت پرونده جديدي براي وي تشكيل داده اند كه گويا اواخر ماه آينده دادگاهش برگزار خواهد شد .
آقاي باقي عزيز ! آزادي ات مبارك !!
منبع: وبلاگ شیشه سکوت
اما هنوز هم هستند كساني كه با مبارزه و تحمل رنج و مصائب زندان در داخل كشور ، خواب خوش زورگويان را آشفته ساخته اند . يكي از اينان ، عمادالدين باقي ، نويسنده ، روزنامه نگار و رئيس انجمن دفاع از حقوق زندانيان و از فعالين حقوق بشر است كه به رغم فراهم بودن شرايط براي مهاجرت ، همچنان در داخل كشور به مبارزه اش براي رسيدن به آزادي و دموكراسي ادامه مي دهد . آقاي باقي 7 - 8 سال گذشته را به خاطر افشاگري هايش درباره پرونده قتل هاي زنجيره اي و فعاليتهايش در انجمن دفاع از حقوق زندانيان به تناوب در زندان سپري كرده و علاوه بر مشكلات معمول يك زنداني ، دچار عارضه هاي شديد جسماني هم شده است .
دوره يك ساله زندان آقاي باقي چند روز پيش به اتمام رسيد هر چند همانطور كه انتظار مي رفت پرونده جديدي براي وي تشكيل داده اند كه گويا اواخر ماه آينده دادگاهش برگزار خواهد شد .
آقاي باقي عزيز ! آزادي ات مبارك !!
منبع: وبلاگ شیشه سکوت
باقي آزاد شد / کارنامه: 55 احضار، 4 سال زندان، 27 کتاب
عمادالدين باقي، فعال حقوق بشر، که تا به حال 55 بار به دادگاه احضار شده است، بعد از يک سال حبس به خاطر جرايم مطبوعاتي، از زندان آزاد شد.
باقي در مردادماه 86 در جریان رسيدگي به پرونده انجمن دفاع از حقوق زندانیان که ریاست آن را بر عهده داشت، به خاطر مقالات خود در سال هاي 78 و 79 به یک سال زندان محکوم شد که دوره محکوميت وي، 17 مهرماه به پايان رسيد. باقی پيشتر نيز بهخاطر مقالات خود در مطبوعات اصلاحطلب سه سال زنداني شده بود.
وي از سال 1362 تاکنون، 27 کتاب و صدها مقاله را در روزنامه هايي چون کيهان و اطلاعات (در دهه 60)، سلام و همشهری (در دهه 70) و توس، جامعه، خرداد، فتح، صبح امروز و جمهوريت (در دوران هشت ساله اصلاحات) به چاپ رسانيده است. او در بخش اعظم روزنامه هايي که در آنها فعاليت داشته، عضو شوراي سردبيري (بعضا: سردبير) بوده و در سال هاي 77 تا 79، مقالات افشاگرانه اي را در مورد پرونده هاي حساسي چون قتل هاي زنجيره اي منتشر کرده است.
روزنامه کارگزاران در متن خبر آزادي اين روزنامه نگار يادآوري کرده: "وی [در زندان] به نگهداریاش در ایزوله كامل اعتراض كرد و به دلیل دو حمله پیدرپی در سلول به بیمارستان و از آنجا به بند عمومی منتقل شد. در یك مرخصی استعلاجی پنجبار برای پروندههای مختلف به دادگاه رفت و دوباره به زندان بازگشت. انتشار نامه همسر او خطاب به رئیس قوه قضائیه كه در آن به 24 مورد محدودیتهای ایجاد شده علیه باقی در سالهای اخیر اشاره كرده بود انعكاس وسیعی یافت. یكی از موارد 24گانه مورد اشاره 55 بار رفتن باقی به دادگاه بود كه در صورت افزودن تعداد محاكمات و احضارهای خانواده او و بازجوییهای داخل زندان به 77 مورد میرسد."
اين روزنامه افزوده: " در دور جدید انتقال به 209 به دلیل اینكه قانون حقوق شهروندی زدن چشمبند را ممنوع كرده است و در نتیجه امتناع باقی از زدن چشمبند، به مدت چهار روز امكان خروج از سلول برای استفاده از دستشویی به او داده نشد و دچار مشكلاتی از ناحیه كلیه و مثانه گردید. در مدت 20روز نگهداری در آنجا و در شرایطی كه به دلیل محدودیتهای ناشی از نزدن چشمبند ناچار از امساك در غذا خوردن بود و دوبار دچار حمله شد مجددا به بند عمومی انتقال یافت. اینبار به دلیل حاد شدن مشكل دیسك كمر درد عصب سیاتیك در بند عمومی تحت فیزیوتراپی قرار گرفت و در حالی كه سه هفته تا پایان حبس او باقیمانده بود به مرخصی 10 روزه اعزام شد ولی با پیگیریهای انجام شده، این مرخصی تا 17 مهر كه طبق تقویم زندان زمان پایان حبس او بود تمدید گردید."
همچنين، به نوشته سايت ادورا نيوز: "باقي دو دادگاه ديگر در پيش دارد كه يكي از آنها مربوط به پرونده سه سال زندان براي او و همسر و دخترش است كه دادگاه تجديد نظر آنها را تبرئه كرد و سخنگوي قوه قضاييه اين رأي را قطعي اعلام كرده بود اما با اعمال ماده 18 توسط برخي ديگر از مقامات قضايي ، اين پرونده به شعبه همعرض براي محاكمه مجدد فرستاده شده است. پرونده ديگر مربوط به فعاليت هاي انجمن دفاع از حقوق زندانيان است كه نخستين جلسه محاكمه آن در خرداد ماه سال جاري در ايام مرخصي درماني او برگزار گرديد و جلسه بعدي در اواخر آبان ماه خواهد بود."
دويچه وله در ذيل خبر آزادي باقي خاطرنشان مي سازد: "در دوران زندان عمادالدین باقی، بارها سازمان ها و نهادهای حقوق بشری جهانی به حمایت از او دست زدند و از مسئولان جمهوری اسلامی ایران خواستار آزادی و مداوای او شدند. از جمله ی این اقدامات باید از اعتراض اتحاديه اروپا یاد کرد که حدود یک ماه پیش در بيانيه ای نسبت به وضعيت عمادالدين باقی، ، در زندان ابراز نگرانی کرد. این اتحاديه، احکام صادره عليه آقای باقی را به شدت محکوم کرد و اعلام کرد که اتحاديه اروپا سال ها آزار و اذيت قضايی آقای باقی به خاطر فعاليتهای وی برای بهبود حقوق بشر و دفاع از آزادی بيان را به شدت محکوم میکند."
عمادالدین باقی در سال 1383 جایزه حقوق بشر کشور فرانسه را به دلیل تلاشهایش در مخالفت با حکم اعدام دریافت کرده است. در اوايل سال 87 هم جایزه مطبوعات بریتانیا، خاطر تلاشهای باقي در عرصه روزنامهنگاری به وي اعطا شده است.
منبع: روز
باقي در مردادماه 86 در جریان رسيدگي به پرونده انجمن دفاع از حقوق زندانیان که ریاست آن را بر عهده داشت، به خاطر مقالات خود در سال هاي 78 و 79 به یک سال زندان محکوم شد که دوره محکوميت وي، 17 مهرماه به پايان رسيد. باقی پيشتر نيز بهخاطر مقالات خود در مطبوعات اصلاحطلب سه سال زنداني شده بود.
وي از سال 1362 تاکنون، 27 کتاب و صدها مقاله را در روزنامه هايي چون کيهان و اطلاعات (در دهه 60)، سلام و همشهری (در دهه 70) و توس، جامعه، خرداد، فتح، صبح امروز و جمهوريت (در دوران هشت ساله اصلاحات) به چاپ رسانيده است. او در بخش اعظم روزنامه هايي که در آنها فعاليت داشته، عضو شوراي سردبيري (بعضا: سردبير) بوده و در سال هاي 77 تا 79، مقالات افشاگرانه اي را در مورد پرونده هاي حساسي چون قتل هاي زنجيره اي منتشر کرده است.
روزنامه کارگزاران در متن خبر آزادي اين روزنامه نگار يادآوري کرده: "وی [در زندان] به نگهداریاش در ایزوله كامل اعتراض كرد و به دلیل دو حمله پیدرپی در سلول به بیمارستان و از آنجا به بند عمومی منتقل شد. در یك مرخصی استعلاجی پنجبار برای پروندههای مختلف به دادگاه رفت و دوباره به زندان بازگشت. انتشار نامه همسر او خطاب به رئیس قوه قضائیه كه در آن به 24 مورد محدودیتهای ایجاد شده علیه باقی در سالهای اخیر اشاره كرده بود انعكاس وسیعی یافت. یكی از موارد 24گانه مورد اشاره 55 بار رفتن باقی به دادگاه بود كه در صورت افزودن تعداد محاكمات و احضارهای خانواده او و بازجوییهای داخل زندان به 77 مورد میرسد."
اين روزنامه افزوده: " در دور جدید انتقال به 209 به دلیل اینكه قانون حقوق شهروندی زدن چشمبند را ممنوع كرده است و در نتیجه امتناع باقی از زدن چشمبند، به مدت چهار روز امكان خروج از سلول برای استفاده از دستشویی به او داده نشد و دچار مشكلاتی از ناحیه كلیه و مثانه گردید. در مدت 20روز نگهداری در آنجا و در شرایطی كه به دلیل محدودیتهای ناشی از نزدن چشمبند ناچار از امساك در غذا خوردن بود و دوبار دچار حمله شد مجددا به بند عمومی انتقال یافت. اینبار به دلیل حاد شدن مشكل دیسك كمر درد عصب سیاتیك در بند عمومی تحت فیزیوتراپی قرار گرفت و در حالی كه سه هفته تا پایان حبس او باقیمانده بود به مرخصی 10 روزه اعزام شد ولی با پیگیریهای انجام شده، این مرخصی تا 17 مهر كه طبق تقویم زندان زمان پایان حبس او بود تمدید گردید."
همچنين، به نوشته سايت ادورا نيوز: "باقي دو دادگاه ديگر در پيش دارد كه يكي از آنها مربوط به پرونده سه سال زندان براي او و همسر و دخترش است كه دادگاه تجديد نظر آنها را تبرئه كرد و سخنگوي قوه قضاييه اين رأي را قطعي اعلام كرده بود اما با اعمال ماده 18 توسط برخي ديگر از مقامات قضايي ، اين پرونده به شعبه همعرض براي محاكمه مجدد فرستاده شده است. پرونده ديگر مربوط به فعاليت هاي انجمن دفاع از حقوق زندانيان است كه نخستين جلسه محاكمه آن در خرداد ماه سال جاري در ايام مرخصي درماني او برگزار گرديد و جلسه بعدي در اواخر آبان ماه خواهد بود."
دويچه وله در ذيل خبر آزادي باقي خاطرنشان مي سازد: "در دوران زندان عمادالدین باقی، بارها سازمان ها و نهادهای حقوق بشری جهانی به حمایت از او دست زدند و از مسئولان جمهوری اسلامی ایران خواستار آزادی و مداوای او شدند. از جمله ی این اقدامات باید از اعتراض اتحاديه اروپا یاد کرد که حدود یک ماه پیش در بيانيه ای نسبت به وضعيت عمادالدين باقی، ، در زندان ابراز نگرانی کرد. این اتحاديه، احکام صادره عليه آقای باقی را به شدت محکوم کرد و اعلام کرد که اتحاديه اروپا سال ها آزار و اذيت قضايی آقای باقی به خاطر فعاليتهای وی برای بهبود حقوق بشر و دفاع از آزادی بيان را به شدت محکوم میکند."
عمادالدین باقی در سال 1383 جایزه حقوق بشر کشور فرانسه را به دلیل تلاشهایش در مخالفت با حکم اعدام دریافت کرده است. در اوايل سال 87 هم جایزه مطبوعات بریتانیا، خاطر تلاشهای باقي در عرصه روزنامهنگاری به وي اعطا شده است.
منبع: روز
آزادی ِ عمادالدین باقی از زندان
عباس کوشکجلالی :
دوره زندان یك ساله عمادالدین باقی، رييس انجمن دفاع از حقوق زندانيان و فعال حقوق بشر، رسما پایان یافت و او آزاد شد. باقی که از فعالان سرشناس حقوق بشر در ایران و پژوهشگر و نویسنده است، فعاليتهای مطبوعاتی خود را از سال ۱۳۶۲ با روزنامههای کيهان و اطلاعات آغاز کرد. او از سال ۱۳۷۰ با روزنامههای سلام، همشهری، روزنامههای توس و جامعه همکاری کرد و سردبیری برخی روزنامهها را نیز به عهده داشت. جرم این بار عمادالدین باقی را خود چنین توضیح میدهد: «این دوره اخیر یک سال بود. اتهامم در متن رای دادگاه که قبلا منتشر شده، یک تعدادی از مقالات منتشر شده در روزنامههای اصلاح طلب در سال ۱۳۷۷ و ۱۳۷۸ بود.»
آسیبهای زندان
باقی که در سال جاری به عنوان روزنامهنگار بینالمللی سال ۲۰۰۸ از سوی بنیاد مطبوعات بریتانیا برگزیده شد و پیش از آن نیز دو جایزه بینالمللی حقوق بشر را دریافت كرده، در زندان آسیبهای فراوانی جسمی و روحی دید. اعتراض باقی به نزدن چشم بند و متعاقب آن نگهداری او در سلولهای بازداشتگاه ۲۰۹ امنیتی ِ وزارت اطلاعات، سبب ناراحتیهای جسمی فراوان او شد. دو حمله پی در پی در سلول زندان، حاد شدن مشكل دیسك كمر و درد عصب سیاتیك، به گونه ای که به دلیل فاصله مهره های ستون فقرات و فشار دیسك كمر قادر به نشستن نبود و باید به صورت خوابیده یا ایستاده فعالیت می کرد، و همچنین مشكلاتی از ناحیه كلیه و مثانه به علت ۴ روز اجازه ی استفاده نداشتن از دستشویی زندان، از جمله ی این عوارضاند.
عمادالدین باقی در مورد وضعیت جسمانی اش پس از خروج از زندان توضیح میدهد: «در این مدتی که آمده ام، در حال استراحت ام. بخاطر حاد شدن دیسک کمر، متاسفانه قادر به حرکت و نشستن نیستم. منتظرم که این مشکل حل بشود تا بتوانم بقیه کارهای درمانی را انجام بدهم. حتا معاینات قلبی هم موقوف به حل این مشکل است، مثلا اکو و تست ورزش را در این شرایط نمی توان انجام داد و باید یک دوره ای را پشت سر بگذارم. شاید چند ماهی این مراحل درمانی طول بکشد.»
پروندههای دیگر
باقی دو دادگاه دیگر در پیش دارد كه یكی از آنها مربوط به پرونده سه سال زندان برای او و همسر و دخترش است و پرونده دیگر مربوط به فعالیت های انجمن دفاع از حقوق زندانیان است كه نخستین جلسه محاكمه آن در خرداد ماه سال جاری در ایام مرخصی درمانی او برگزار گردید و جلسه بعدی در اواخر آبان ماه خواهد بود. خود او در این باره می گوید: «دو پرونده دیگر در پیش است و بایستی به هر حال رسیدگی هایش انجام بشود و ببینیم که چه اقدامی می کنند و آیا حکم برائت می هند، یا منع تعقیب یا حکم محکومیت. فعلا رسیدگی های مقدماتی داره در مورد یکی از پرونده ها صورت می گیره و یکی دیگر هم در طول آبان ماه قرار است دادگاه اش برگزار بشود. به هر حال ما هم مثل شما بیخبریم و چشم انتظاریم که ببینیم که چه اتفاقی میافتد.»
تاثیر تضییقات
در دوران زندان عمادالدین باقی، بارها سازمان ها و نهادهای حقوق بشری جهانی به حمایت از او دست زدند و از مسئولان جمهوری اسلامی ایران خواستار آزادی و مداوای او شدند. از جمله ی این اقدامات باید از اعتراض اتحاديه اروپا یاد کرد که حدود یک ماه پیش در بيانيه ای نسبت به وضعيت عمادالدين باقی، ، در زندان ابراز نگرانی کرد. این اتحاديه، احکام صادره عليه آقای باقی را به شدت محکوم کرد و اعلام کرد که اتحاديه اروپا سال ها آزار و اذيت قضايی آقای باقی به خاطر فعاليتهای وی برای بهبود حقوق بشر و دفاع از آزادی بيان را به شدت محکوم میکند.
در دوران زندان ِ عمادالدین باقی، انتشار نامه اعتراض آمیز ِ همسر عمادالدین باقی خطاب به رئیس قوه قضاییه، و برشمردن ۲۴ مورد محدودیتهای ایجاد شده علیه او انعكاس وسیعی در داخل و خارج از کشور یافت . یكی از موارد ۲۴ گانه، ۵۵ بار احضار او به دادگاه بود كه در صورت افزودن تعداد محاكمات و احضارهای خانواده او و بازجویی های داخل زندان به ۷۷ مورد می رسید. باقی خود در مورد تاثیر این اقدامات در تیره کردن وجهه ی جمهوری اسلامی ایران در سراسر جهان می گوید: «این پرونده ها نه به نفع کشور است و نه به نفع سیمایی ست که از کشور ما در داخل و خارج درست می شود. به همین دلیل امیدواریم که به هر حال در دستگاه قضایی قضات شریفی هم وجود دارند و توجه به این مسائل دارند و انشاالله که حکم منع تعقیب یا برائت صادر کنند و مشکل حل بشود.
منبع: دویچه وله
بشنوید: گزارشی درباره آزادی عمادالدین باقی
دوره زندان یك ساله عمادالدین باقی، رييس انجمن دفاع از حقوق زندانيان و فعال حقوق بشر، رسما پایان یافت و او آزاد شد. باقی که از فعالان سرشناس حقوق بشر در ایران و پژوهشگر و نویسنده است، فعاليتهای مطبوعاتی خود را از سال ۱۳۶۲ با روزنامههای کيهان و اطلاعات آغاز کرد. او از سال ۱۳۷۰ با روزنامههای سلام، همشهری، روزنامههای توس و جامعه همکاری کرد و سردبیری برخی روزنامهها را نیز به عهده داشت. جرم این بار عمادالدین باقی را خود چنین توضیح میدهد: «این دوره اخیر یک سال بود. اتهامم در متن رای دادگاه که قبلا منتشر شده، یک تعدادی از مقالات منتشر شده در روزنامههای اصلاح طلب در سال ۱۳۷۷ و ۱۳۷۸ بود.»
آسیبهای زندان
باقی که در سال جاری به عنوان روزنامهنگار بینالمللی سال ۲۰۰۸ از سوی بنیاد مطبوعات بریتانیا برگزیده شد و پیش از آن نیز دو جایزه بینالمللی حقوق بشر را دریافت كرده، در زندان آسیبهای فراوانی جسمی و روحی دید. اعتراض باقی به نزدن چشم بند و متعاقب آن نگهداری او در سلولهای بازداشتگاه ۲۰۹ امنیتی ِ وزارت اطلاعات، سبب ناراحتیهای جسمی فراوان او شد. دو حمله پی در پی در سلول زندان، حاد شدن مشكل دیسك كمر و درد عصب سیاتیك، به گونه ای که به دلیل فاصله مهره های ستون فقرات و فشار دیسك كمر قادر به نشستن نبود و باید به صورت خوابیده یا ایستاده فعالیت می کرد، و همچنین مشكلاتی از ناحیه كلیه و مثانه به علت ۴ روز اجازه ی استفاده نداشتن از دستشویی زندان، از جمله ی این عوارضاند.
عمادالدین باقی در مورد وضعیت جسمانی اش پس از خروج از زندان توضیح میدهد: «در این مدتی که آمده ام، در حال استراحت ام. بخاطر حاد شدن دیسک کمر، متاسفانه قادر به حرکت و نشستن نیستم. منتظرم که این مشکل حل بشود تا بتوانم بقیه کارهای درمانی را انجام بدهم. حتا معاینات قلبی هم موقوف به حل این مشکل است، مثلا اکو و تست ورزش را در این شرایط نمی توان انجام داد و باید یک دوره ای را پشت سر بگذارم. شاید چند ماهی این مراحل درمانی طول بکشد.»
پروندههای دیگر
باقی دو دادگاه دیگر در پیش دارد كه یكی از آنها مربوط به پرونده سه سال زندان برای او و همسر و دخترش است و پرونده دیگر مربوط به فعالیت های انجمن دفاع از حقوق زندانیان است كه نخستین جلسه محاكمه آن در خرداد ماه سال جاری در ایام مرخصی درمانی او برگزار گردید و جلسه بعدی در اواخر آبان ماه خواهد بود. خود او در این باره می گوید: «دو پرونده دیگر در پیش است و بایستی به هر حال رسیدگی هایش انجام بشود و ببینیم که چه اقدامی می کنند و آیا حکم برائت می هند، یا منع تعقیب یا حکم محکومیت. فعلا رسیدگی های مقدماتی داره در مورد یکی از پرونده ها صورت می گیره و یکی دیگر هم در طول آبان ماه قرار است دادگاه اش برگزار بشود. به هر حال ما هم مثل شما بیخبریم و چشم انتظاریم که ببینیم که چه اتفاقی میافتد.»
تاثیر تضییقات
در دوران زندان عمادالدین باقی، بارها سازمان ها و نهادهای حقوق بشری جهانی به حمایت از او دست زدند و از مسئولان جمهوری اسلامی ایران خواستار آزادی و مداوای او شدند. از جمله ی این اقدامات باید از اعتراض اتحاديه اروپا یاد کرد که حدود یک ماه پیش در بيانيه ای نسبت به وضعيت عمادالدين باقی، ، در زندان ابراز نگرانی کرد. این اتحاديه، احکام صادره عليه آقای باقی را به شدت محکوم کرد و اعلام کرد که اتحاديه اروپا سال ها آزار و اذيت قضايی آقای باقی به خاطر فعاليتهای وی برای بهبود حقوق بشر و دفاع از آزادی بيان را به شدت محکوم میکند.
در دوران زندان ِ عمادالدین باقی، انتشار نامه اعتراض آمیز ِ همسر عمادالدین باقی خطاب به رئیس قوه قضاییه، و برشمردن ۲۴ مورد محدودیتهای ایجاد شده علیه او انعكاس وسیعی در داخل و خارج از کشور یافت . یكی از موارد ۲۴ گانه، ۵۵ بار احضار او به دادگاه بود كه در صورت افزودن تعداد محاكمات و احضارهای خانواده او و بازجویی های داخل زندان به ۷۷ مورد می رسید. باقی خود در مورد تاثیر این اقدامات در تیره کردن وجهه ی جمهوری اسلامی ایران در سراسر جهان می گوید: «این پرونده ها نه به نفع کشور است و نه به نفع سیمایی ست که از کشور ما در داخل و خارج درست می شود. به همین دلیل امیدواریم که به هر حال در دستگاه قضایی قضات شریفی هم وجود دارند و توجه به این مسائل دارند و انشاالله که حکم منع تعقیب یا برائت صادر کنند و مشکل حل بشود.
منبع: دویچه وله
بشنوید: گزارشی درباره آزادی عمادالدین باقی
عماد باقی آزاد شد
دوران محکومیت یکساله عمادالدین باقی روزنامهنگار و فعال حقوق بشر در ایران، چهارشنبه گذشته ۱۷ مهرماه به پایان رسید.
آقای باقی از ۲۲ مردادماه سال گذشته در جریان بازپرسی از پرونده انجمن دفاع از حقوق زندانیان که وی ریاست آن را بر عهده داشت، به اتهام نوشتن مقالاتی که طی سالهای ۱۳۷۸ و ۱۳۷۹ در مطبوعات منتشر شده بود به یک سال زندان محکوم شد.
این فعال حقوقبشر، در زندان دوبار دچار حمله قلبی شد و در دوران مرخصی برای درمان بیماری، پنجبار برای ادای توضیحات در مورد پرونده اتهامیاش به دادگاه احضار شد.
آقای باقی سه هفته پیش از اتمام دوران محکومیتش باردیگر برای درمان بیماریاش به مرخصی آمد که این مرخصی تا ۱۷ مهرماه ادامه یافت.
باقی که مسئول انجمن دفاع از حقوق زندانیان و مدافع لغو مجازات اعدام در ایران است، از خرداد ۱۳۷۹ تا بهمن ۱۳۸۱ را نیز در زندان گذرانده بود. آقای باقی سردبیر روزنامههای توقیف شده فتح و جمهوریت نیز بوده است.
در گزارشی که فاطمه کمالی احمد سرایی همسر آقای باقی در دوم شهریورماه امسال از پرونده وی منتشر کرد آمده است: «در سالهای اخیر بیش از ۵۳ بار آقای باقی و ۱۲ بار اعضای خانواده او به دادگاه (و چند مورد وزارت اطلاعات) برای بازجویی یا محاکمه احضار شدهاند که حاصل آن چند مورد محکومیت و زندان بوده است.»
توقیف ۶ کتاب پس از انتشار و صادر نکردن مجوز برای انتشار ۷ کتاب پس از دو سال انتظار و ممنوعالخروج بودن، از دیگر محدودیتهای اعمال شده در مورد باقی است که در این نامه به آنها اشاره شده است.
خانم کمالی مجموعه محدودیتهایی که آقای باقی در این سالها با آنها مواجه بوده را ۲۶ مورد اعلام کرده است.
عمادالدین باقی که از مخالفان سرسخت مجازات اعدام در ایران است و در سال ۱۳۸۳ جایزه حقوق بشر کشور فرانسه را به دلیل تلاشهایش در این زمینه دریافت کرد، پیش از این نیز بارها به دلیل ابراز عقایدش زندانی شده است.
در فروردین ماه سالجاری هم جایزه مطبوعات بریتانیا به خاطر تلاشهای باقی در عرصه روزنامهنگاری به وی اعطا شده بود.
عمادالدین باقی به افزایش موج اعدامها در سال ۲۰۰۷ نیز اعتراض کرده است. این در حالی است که در لایحه جدید قانون مجازات اسلامی، برخی موارد تازه از مجازات اعدام درنظر گرفته شده است.
منبع: رادیو زمانه
آقای باقی از ۲۲ مردادماه سال گذشته در جریان بازپرسی از پرونده انجمن دفاع از حقوق زندانیان که وی ریاست آن را بر عهده داشت، به اتهام نوشتن مقالاتی که طی سالهای ۱۳۷۸ و ۱۳۷۹ در مطبوعات منتشر شده بود به یک سال زندان محکوم شد.
این فعال حقوقبشر، در زندان دوبار دچار حمله قلبی شد و در دوران مرخصی برای درمان بیماری، پنجبار برای ادای توضیحات در مورد پرونده اتهامیاش به دادگاه احضار شد.
آقای باقی سه هفته پیش از اتمام دوران محکومیتش باردیگر برای درمان بیماریاش به مرخصی آمد که این مرخصی تا ۱۷ مهرماه ادامه یافت.
باقی که مسئول انجمن دفاع از حقوق زندانیان و مدافع لغو مجازات اعدام در ایران است، از خرداد ۱۳۷۹ تا بهمن ۱۳۸۱ را نیز در زندان گذرانده بود. آقای باقی سردبیر روزنامههای توقیف شده فتح و جمهوریت نیز بوده است.
در گزارشی که فاطمه کمالی احمد سرایی همسر آقای باقی در دوم شهریورماه امسال از پرونده وی منتشر کرد آمده است: «در سالهای اخیر بیش از ۵۳ بار آقای باقی و ۱۲ بار اعضای خانواده او به دادگاه (و چند مورد وزارت اطلاعات) برای بازجویی یا محاکمه احضار شدهاند که حاصل آن چند مورد محکومیت و زندان بوده است.»
توقیف ۶ کتاب پس از انتشار و صادر نکردن مجوز برای انتشار ۷ کتاب پس از دو سال انتظار و ممنوعالخروج بودن، از دیگر محدودیتهای اعمال شده در مورد باقی است که در این نامه به آنها اشاره شده است.
خانم کمالی مجموعه محدودیتهایی که آقای باقی در این سالها با آنها مواجه بوده را ۲۶ مورد اعلام کرده است.
عمادالدین باقی که از مخالفان سرسخت مجازات اعدام در ایران است و در سال ۱۳۸۳ جایزه حقوق بشر کشور فرانسه را به دلیل تلاشهایش در این زمینه دریافت کرد، پیش از این نیز بارها به دلیل ابراز عقایدش زندانی شده است.
در فروردین ماه سالجاری هم جایزه مطبوعات بریتانیا به خاطر تلاشهای باقی در عرصه روزنامهنگاری به وی اعطا شده بود.
عمادالدین باقی به افزایش موج اعدامها در سال ۲۰۰۷ نیز اعتراض کرده است. این در حالی است که در لایحه جدید قانون مجازات اسلامی، برخی موارد تازه از مجازات اعدام درنظر گرفته شده است.
منبع: رادیو زمانه
دوره زندان باقي پايان يافت؛ باقي آزاد شد
دوره زندان يك ساله عمادالدين باقي رسما پايان يافت. باقي از فعالان سرشناس حقوق بشر در ايران و پژوهشگر ونويسنده اي است كه 27 كتاب و مجموعه مقاله در كارنامه 30ساله نويسندگي اش دارد و برخي كتاب هاي او به زبان عربي ترجمه و در كشورهاي عربي منتشر شده يا در دست انتشار هستند.او بيش از 25 سال است براي مطبوعات قلم زده و سردبيري برخي نشريات را نيز برعهده داشته است و در سال جاري به عنوان روزنامه نگار بين المللي سال2008 از سوي بنياد مطبوعات بريتانيا برگزيده شد و پيش از آن نيز دو جايزه بين المللي حقوق بشر را دريافت كرده بود. باقي كه نزديك به 3سال زندان بخاطر مقالاتي در مطبوعات اصلاح طلب درباره موضوع اعدام و قصاص و قتل هاي زنجيره اي را در سابقه خود داشت مجددا در22مهر ماه سال گذشته در جريان بازپرسي از پرونده انجمن دفاع از حقوق زندانيان- كه باقي موسس و رئيس سابق آن بود- ناگهان با اجراي حكم قبلي يك سال حبس درمورد برخي از مقالاتش در مطبوعات در سال 1378 و 1379 بازداشت و روانه يكي از سلول هاي بازداشتگاه 209 امنيتي وزارت اطلاعات شد. وي به نگهداري اش در ايزوله كامل اعتراض كرد و به دليل دو حمله پي در پي در سلول به بيمارستان و از آنجا به بند عمومي منتقل شدسپس به وي مرخصي استعلاجي داده شد. در همين دوره مرخصي استعلاجي اما باقي 5باربراي پرونده هاي مختلف به دادگاه رفت و دوباره به زندان بازگشت. در دوماه پاياني حبس خود عليرغم نظر پزشكان مبني بر دور نگهداشتن وي از محيط استرس و همچنين در حالي كه بهداري زندان در حال اعزام وي به بيمارستان قلب بود ناگهان براي دومين بار به يكي از سلول هاي بسته بازداشتگاه 209 منتقل شد كه اعتراضاتي را در داخل و خارج برانگيخت. انتشار نامه همسر او خطاب به رئيس قوه قضاييه كه در آن به 24 مورد محدوديت هاي ايجاد شده عليه باقي در سالهاي اخير اشاره كرده بود انعكاس وسيعي يافت. يكي از موارد24 گانه مورد اشاره 55بار رفتن باقي به دادگاه بود كه در صورت افزودن تعداد محاكمات و احضارهاي خانواده او و بازجويي هاي داخل زندان به 77 مورد مي رسد. در دور جديد انتقال به 209به دليل اينكه قانون حقوق شهروندي زدن چشم بند را ممنوع كرده است و در نتيجه امتناع باقي از زدن چشم بند ، به مدت 4 روز امكان خروج از سلول براي استفاده از دستشويي به او داده نشد و دچار مشكلاتي از ناحيه كليه و مثانه گرديد. در مدت 20روز نگهداري در آنجا و در شرايطي كه به دليل محدوديت هاي ناشي از نزدن چشم بند ناچار از امساك در غذا خوردن بود و دو بار دچار حمله شد مجددا به بند عمومي انتقال يافت. اين بار به دليل حاد شدن مشكل ديسك كمر درد عصب سياتيك در بند عمومي تحت فيزيوتراپي قرار گرفت و در حالي كه 3 هفته با پايان حبس او باقيمانده بود به مرخصي ده روزه اعزام شد ولي با پيگيري هاي انجام شده ،اين مرخصي تا 17 مهركه طبق تقويم زندان زمان پايان حبس او بود تمديد گرديد.
از 3 هفته پيش كه باقي به مرخصي آمد به توصيه پزشكان در حال استراحت مطلق در خانه بود به نحوي كه چون به دليل فاصله مهره هاي ستون فقرات و فشار ديسك كمر قادر به نشستن نبود و بايد به صورت خوابيده يا ايستاده در زماني محدود دفاع مي كرد دادگاه او در14 مهر با ارائه گواهي پزشكي مستند به عكس هاي MRI به تاخير افتاد. باقي دو دادگاه ديگر در پيش دارد كه يكي از آنها مربوط به پرونده سه سال زندان براي او و همسر و دخترش است كه دادگاه تجديد نظر آنها را تبرئه كرد و سخنگوي قوه قضاييه اين رأي را قطعي اعلام كرده بود اما با اعمال ماده 18 توسط برخي ديگر از مقامات قضايي ، اين پرونده به شعبه همعرض براي محاكمه مجدد فرستاده شده است. پرونده ديگر مربوط به فعاليت هاي انجمن دفاع از حقوق زندانيان است كه نخستين جلسه محاكمه آن در خرداد ماه سال جاري در ايام مرخصي درماني او برگزار گرديد و جلسه بعدي در اواخر آبان ماه خواهد بود.
مرخصی عمادالدین باقی به آزادی منتهی میشود؟ / گفت و گو با همسر عمادالدین باقی پیرامون مرخصی این فعال حقوق بشر
مریم محمدی:
عمادالدین باقی، فعال حقوق بشر و عضو کانون مدافعان حقوق بشر ایران از جمله زندانیانی است که فعالیتهای فراوانی در داخل و خارج از کشور برای آزادی و بویژه توجه به وضعیت جسمی وخیماش جریان داشته است.
آقای باقی در نتیجهی این تلاشها سرانجام دوشنبه ۲۵ شهریورماه برای یک مرخصی ۱۰ روزه به منزل آمدند.
در حالی که مدت محکومیت ایشان ۱۷ مهرماه پایان میگیرد، سؤال این بود که آیا این مرخصی به آزادی متصل میشود یا این که ایشان مجدداً باید به زندان برگردد.
در این مورد با خانم فاطمه کمالی احمدسرایی، همسر عمادالدین باقی گفتوگویی انجام دادم و از وی پرسیدم که آقای باقی در چه تاریخی به مرخصی آمدند؟
آقای باقی ساعت ۹ شب روز دوشنبه ۲۵ شهریور آزاد شدند. کلاً سه هفته به پایان دورهی محکومیت ایشان زمان باقی بود.
طبق اخبار منتشره، مرخصی ایشان ۱۰ روزه بود؟
بله ابتدا ۱۰ روز بود که روز شنبه به دلیل وضعیت جسمانی ایشان تمدید شد.
به این ترتیب این تمدید مرخصی به آزادی آقای باقی متصل میشود؟
کمتر از دو هفته به پایان دورهی محکومیت آقای باقی زمان باقی مانده بود و اکنون نیز به خاطر دیسک کمر و فشاری که به مهرهی کمر ایشان وارد شده، در منزل در حال استراحت مطلق هستند.
دادگاه هم به دلیل وضعیت خاص مرخصی او را تمدید کرد که احتمالاً این چند روز تا آزادی وی را پوشش میدهد.
به جز مسألهی دیسک کمر، وضعیت جسمی آقای باقی رضایتبخش است؟
بله فعلاً مشکلی نیست. اما فشار شدید دیسک کمر و عصب سیاتیک الان خیلی ایشان را آزار میدهد و به توصیه پزشکان، هماکنون در منزل استراحت میکنند.
معالجات ایشان باید در منزل پیگیری شود؟
دوستان پزشک ما بزرگواری میکنند و در منزل به آقای باقی سر میزنند و به دلیل تجویز استراحت مطلق ما در منزل مراقبهای لازم را از ایشان به عمل میآوریم.
منبع: رادیو زمانه
عمادالدین باقی، فعال حقوق بشر و عضو کانون مدافعان حقوق بشر ایران از جمله زندانیانی است که فعالیتهای فراوانی در داخل و خارج از کشور برای آزادی و بویژه توجه به وضعیت جسمی وخیماش جریان داشته است.
آقای باقی در نتیجهی این تلاشها سرانجام دوشنبه ۲۵ شهریورماه برای یک مرخصی ۱۰ روزه به منزل آمدند.
در حالی که مدت محکومیت ایشان ۱۷ مهرماه پایان میگیرد، سؤال این بود که آیا این مرخصی به آزادی متصل میشود یا این که ایشان مجدداً باید به زندان برگردد.
در این مورد با خانم فاطمه کمالی احمدسرایی، همسر عمادالدین باقی گفتوگویی انجام دادم و از وی پرسیدم که آقای باقی در چه تاریخی به مرخصی آمدند؟
آقای باقی ساعت ۹ شب روز دوشنبه ۲۵ شهریور آزاد شدند. کلاً سه هفته به پایان دورهی محکومیت ایشان زمان باقی بود.
طبق اخبار منتشره، مرخصی ایشان ۱۰ روزه بود؟
بله ابتدا ۱۰ روز بود که روز شنبه به دلیل وضعیت جسمانی ایشان تمدید شد.
به این ترتیب این تمدید مرخصی به آزادی آقای باقی متصل میشود؟
کمتر از دو هفته به پایان دورهی محکومیت آقای باقی زمان باقی مانده بود و اکنون نیز به خاطر دیسک کمر و فشاری که به مهرهی کمر ایشان وارد شده، در منزل در حال استراحت مطلق هستند.
دادگاه هم به دلیل وضعیت خاص مرخصی او را تمدید کرد که احتمالاً این چند روز تا آزادی وی را پوشش میدهد.
به جز مسألهی دیسک کمر، وضعیت جسمی آقای باقی رضایتبخش است؟
بله فعلاً مشکلی نیست. اما فشار شدید دیسک کمر و عصب سیاتیک الان خیلی ایشان را آزار میدهد و به توصیه پزشکان، هماکنون در منزل استراحت میکنند.
معالجات ایشان باید در منزل پیگیری شود؟
دوستان پزشک ما بزرگواری میکنند و در منزل به آقای باقی سر میزنند و به دلیل تجویز استراحت مطلق ما در منزل مراقبهای لازم را از ایشان به عمل میآوریم.
منبع: رادیو زمانه
از یونیفورم نظامی در آمریکا تا عبا و عمامه در ایران
مسیح علی نژاد:
این مطلب در اعتماد ملی چاپ شد اما با حذف قسمت هایی که مربوط به عبا و عمامه از تن در آوردن یک نماینده روحانی مجلس هفتم بود و این یعنی اثبات این حرف آقای احمدی نژاد در سازمان ملل که گفتند توهین به یونیفورم نظامی در آمریکا مجازات دارد اما در ایران چنین نیست. اینبار اما احمدینژاد راست میگفت چون در ایران ما اصلا جرات نوشتن نام عبا و عمامه آن دسته از آقایانی که خطا میکنند و رخت از تن میکنند را نداریم پس مجازاتی هم در اینباره نداریم. متن کامل مطلب را اینجا می گذارم اگر حوصلهای بود بخوانید و یاریگر باشید:
آقای احمدینژاد! من آزاد هستم؟
محمود احمدینژاد رئیسجمهور ایران برای چهارمین بار در مجمع عمومی سازمان ملل حاضر شد و همانند گذشته با افتخار سخن از آزادی در ایران گفت و نسبت به رعایت حقوق شهروندی در ایران چنین بالید:
“اگرچه در آمریکا سخن گفتن علیه یونیفورم نظامی مجازات دارد اما در ایران تنها چیزی که مجازات ندارد سخن گفتن علیه مسولین است … در ایران آزادیها بسیار بالاتر از آن است که شما تصور میکنید و انتقاد از مسولین به صورت مطلق آزاد است و تنها اگر کسی به حقوق دیگران تجاوز کند به آن رسیدگی خواهد شد.”
اینجا ایران است و من یک روزنامه نگار زن ایرانی که رئیسجمهورش با علاقه شدید هرسال شال و کلاه میکند تا یه نیویورک برود و فخر آزادی ما را به عالم بفروشد. اینجا سرزمین من است جایی که رئیسجمهورم معتقد است انتقاد از مسولین به صورت مطلق آزاد است. چهار سال است که این قصه زیبای آزادی به زبان همین راوی، مدام و مکرر تکرار میشود . چهار سال است که ما پای صحبتهای آقای رئیسجمهور مینشینیم و او در مقابل حضار و ناظران جهانی، چنان بر طبل رسوایی رسانههای خارجی میکوبد و آنان را اسیر و وامانده میداند و ما را سرافراز و بالنده که خود ما هم ماندهایم مبادا راستی در ایالات متحده توهین به یونیفورم نظامی جرم است و در سرزمین ما نه تنها چنین نیست بلکه ما از آزادی مطلق برای نقد برخوردراریم و خود بی خبریم.
وقتی رئیس جمهورمان با همین افتخار بینظیرش میگوید که در ایران زندانی سیاسی نداریم و آزادی بالاتر از تصور دیگران در ایران برقرار است، همانند همیشه من و باقی روزنامهنگاران هیچ به روی خودمان نیاوردیم که عماد باقی و باقی روزنامه نگاران محبوس و محروم از کار، به جز نقد دلسوزانه مسولان هیچ نکردند که سزایشان یا چهار دیوار و یک سقف به مفهوم واقعی زندان شد و یا حبس در خانه و توقیف رسانه و توقف چاپ کتاب و آثارشان در وزارت فرهنگ ارشاد تحت نظارت همین دولت خود نوع دیگری از زندان شد برای کسانی که در آثار و کار خویش جز نقد و نظر چیزی ننوشتند . قطعا از تجاوز به حقوق دیگری اگر در این آثار بایگانی شده در وزارت فرهنگ و ارشاد خبری بود بی شک آنان نیز همانند خود آقای رئیسجمهور، سزا و جزای قانونی را حق خود میدانستند اما سالهاست که نه به دانشجویان ، نه به زنان ، نه به نویسندگان و نه به روشنفکران دینی و فرهنگی که هنوز در زندان حقیقی و مجازی محبوس ماندهاند کسی توضیح نمیدهد که آیا نوشتن و دگراندیش بودن و انتشار چند مقاله و کتاب و ایراد یک سخنرانی و یا نشستن بر زمین دانشگاه و حضور در مقابل دادگاه و گاه اعتراض به برخی قوانین تبعیض آمیز، در قاموس تصمیمگیران، تجاوز به حقوق دیگری محسوب میشود که برایش در ایران مجازات در نظر میگیرند؟ در حال حاضر کسانی به همین جرم، پرونده مفتوح و قطور در دادگاهها دارند و برخی دیگر گوشه زندان نشسته و در انتظار مرخصی به سر میبرند و باقی نیز دانشجویانی هستند که از ادامه تحصیل محروم ماندهاند و زنانی که هر روز برای پروندههای مکرر خویش به شلاق و حبس محکوم میشوند .
چگونه ممکن است آزادی مطلقی که رئیسجمهور ایران فخرش را در ایالت متحده فروخته است مشمول حال اهالی فرهنگ و اندیشه این کشور نشود؟ روزنامهها که توقیف میشوند ، سایت ها و وبلاگ های شخصی ما روزنامه نگاران نیز یکی پس از دیگری مشمول فیلترینگ میشود و به هزار شکوهنامه ما نیز پاسخ داده نمیشود آیا جماعت خبر و نظر با ادوات کلمه و عکس و در نهایت اندیشه، مصداق تجاوز به حقوق دیگراناند و از دیوار کسی بالا رفتهاند که مجازات برایشان در نظر گرفته میشود؟
به هر تقدیر فخر فروشی رئیسجمهور ایران در مقر سازمان ملل تکرار میشود و سکوت ما در برابر این افتخار غیرواقعی نیز. به گمانم برای آنکه او را یاری کنیم تا به واقعیت نزدیکتر شود تا هم او و هم ما با صدایی مشترک فخر این آزادی را به جهان بفروشیم باید کاری بکنیم .
هر یک از ما بباید به سهم خویش گوشهای از این قبای نزار آزادی که به تنمان زار میزند را بالا بکشد تا دیگر وقتی احمدینژاد یا هرکس دیگر در میان مردمی از سرزمینهای دیگر، نام ایران را در کنار آزادی و رعایت حقوق شهروندی زمزمه میکند، شرمگین پرسشهای ساده چند خبرنگار خارجی نباشیم و حداقل خودمان کاری کرده باشیم.
گمان نکنیم که گامهای ما بیهوده است و ره به جایی نمیبریم . هر کس به وسعت و بضاعت خویش چشم امید ببندد و کاری بکند . توانایی گرفتن حقوق دیگران را اگر نداریم برای گرفتن حقوق خود ساکت ننشینیم و حرفی بزنیم. برای بینصیب ماندن از از دریای بیکران این” آزادی مطلق” باید آستین بالا بزنیم. اصلا فرض کنید این یک فراخوان است . همه کسانی که گمان میکنند به جای شاخ و شانه کشیدن برای سخنان رئیسجمهور و به رخ کشیدن اینکه آزادی در ایران وجود ندارد، میشود راهی رفت تا او را در مقابل یک اقدام انجام شده قرار داد، باید طلب کوچک خویش را به مرحله اجرا در بیاورند و از رئیسجمهور بخواهند حداقل اینبار بر آنچه که خود گفته پایبند باشد.
من قطعا قوارهام به نویسندگان قدر کشورم نمیخورد که طلب فرهنگیام از دولت احمدینژاد با میزان بدهی سنگینی که این دولت به نویسندگان و ناشران خوشنام و نکونام کشورم دارد، برابری کند اما در همین حد و اندازه خردی که دارم از آزادی مطلقی که احمدینژاد خبرش را در مقر سازمان ملل داده است، خرسندم و بی هراس از عاقبت کار ، گوشه ای از این وعده بزرگ احمدینژاد را میگیرم تا هم به او و هم به مفهوم این “آزادی مطلق” کمک کوچکی بکنم.
سه سال در راهروهای وزارت ارشاد دولت احمدینژاد دویدم اما نه تنها به کتابی که در دولت قبلی مجوز چاپ داده شده بود اجازه چاپ مجدد ندادند، به کتاب جدیدم نیز مجوز چاپ ندادند. لازم است قصه کوتاهی را هم یادآوری کنم:
در کتاب نخستم ” تاج خار” که ماجرای اخراج من از مجلس هفتم به دلیل انتشار فیش حقوقی نمایندگان محافظه کار این مجلس با روایت داستانی منتشر شده است، باید ماجرای عصبانیت یک نمایند روحانی در راهروهای مجلس را مینوشتم. ماجرا از این قرار بود که یک نمایند روحانی اصرار داشت که حجاب من کامل نیست و اگر کامل نکنم مرا با مشت از مجلس بیرون میاندازد و هم من اصرار داشتم که خوب نگاه کند تا این چند تار مو که از خستگی بر صورت بیرنگ من ریخته شده، نامش بیحجابی نیست و وقتی دانستم که حجابم چندان ایرادی هم ندارد دور برداشتم و گفتم :
” حاج آقا گیریم که این دوتار موی منو با مشت و لگد فرستادی زیر مقنعه، با هزاران تار موی بیرون مانده هزاران دختر خیابان ولیعصر چه می کنی؟ “
او هم عصبانی شد و عبا و عمامه از تن در آورد و در راهروهای مجلس با کنترل باقی مردان آرام گرفت . اما برای انتشار همین ماجرا در کتاب، حتی وزارت ارشاد دوران دولت اصلاحات هم اجازه نداد که من نامی از عبا و عمامه یک روحانی بنویسم و برای همین پذیرفتم کلمه ” عبا” و “عمامه” را از کتاب تاج خار حذف کنم و جایش بنویسم لباس رسمی تا کتابم اجازه انتشار بگیرد.
حال در عصر دولتی که رئیس آن در مقر سازمان ملل میگوید توهین به یونیفرم نظامی در آمریکا جرم است اما هیچ نمیگوید که در ایران حتی اشاره به نام لباس رسمی یک روحانی که خطایی مرتکب شده هم مجاز نیست چه بایدکرد؟ به سراغ آقای صفار هرندی وزیر فرهنگ و ارشاد کابینه احمدینژاد رفتم در نمایشگاه کتاب اولین سال صدارتاش. همانند باقی اصولگرایان مومن، سرش را پائین میاندازد و به زمین خیره میشود تا به صورت زنی که روبروی اش ایستاده نگاه نکند اما وقتی گفتم ” مسیح علی نژاد هستم” برای ثانیهای چشم در چشمم دوخت تا بگوید ” ” به به، پس خانم علی نژاد شمایید ” .
خوشحال از سلام و روی خوش او به فرجام خوش کتاب فکر کردم و برایم به عنوان یک روزنامه نگار فرقی نمیکرد آنکه در مقابلم ایستاده مسجدجامعی وزیر فرهنگ و ارشاد دولت اصلاحات است یا صفار هرندی وزیرفرهنگ و ارشاد دولت اصولگرا. من همانگونه که در دولت قبلی حذف برخی از موارد کتاب را پذیرفته بودم تا کل کتاب قربانی نشود اینبار نیز به او گفتم هرجای کتاب که فکر میکنید باید حذف شود به من بگویید تا کل کتاب در محاق توقیف نماند و پس از آن نیز همانند باقی آنانی که هیچ پاسخی از وزارت ارشاد نگرفتند تنها با سکوت سه ساله دانستم که سهمی از این آزادی مطلق حتی با قبول پذیرش سانسور بخشهایی از کتاب ندارم.
و حالا سهم ما چیست ؟ آن روز که منیژه حکمت کارگردان مشهور فیلم زندان زنان به عنوان یک زن ایرانی اعلام کرد که اگر فیلمش مجوز پخش نگیرد به مقابل مجلس شورای اسلامی میرود و در یک اقدام نمادین اقدام به سیگارفروشی در مقابل ساختمان مجلس میکند، جوانی کردم و بر او خندیدم ولی اینبار خودم چنین میکنم. پس از این همه انتظار و بیاعتنایی مردان کابینه احمدینژاد، کتابم را با هزینه خودم توسط یک ناشر ایرانی مستقر در خارج از ایران منتشر میکنم و امید دارم که با فروش آن، هم مخاطب و هم دولت گواهی میدهند که هیچ تجاوزی به حقوق دیگران نکردهام که سزایم پیگیری قانونی باشد.
پس سهم من از آن آزادی مطلق اگر توسط دولت احمدینژاد داده نشد خودم برای کسب آن تلاش میکنم با این تفاوت که دیگر معتقد به ماندن و هراس از بازگشت به ایران آزاد هم نخواهم بود. به ایران بر میگردم و با نسخههایی از کتاب ” من آزاد هستم”، جایی در میدان انقلاب یا شاید هم خیابان پاستور چند روزی مینشینم تا کتابم را بفروشم. برای فروختن کتاب هیچ شرمی هم ندارم . حواسم هست برای اینکه از اتهامات تکراری و کهنه وصل بودن به سامانههای خارجی و کمکهای مالی سازمانهای خارجی برهم باید بیشک با حسابی پاک برگردم تا باکی از بازخواست نباشد اما پیش از انتشار و اقدام این را نوشتم تا بگویم دنبال هیچ جنجالی هم نیستم. موضوع خیلی ساده است:” در ایران آزادی مطلق وجود دارد و تنها چیزی که مجازات ندارد سخن گفتن علیه مسولان است ” . من هم گردنام در برابر قانون از مو باریک تر است و اگر فراتر از این وعده احمدینژاد نوشتهام ، تسلیمام در غیر اینصورت این دولت است که باید سکوت کند و بیهیچ جنجالی تسلیم باشد و حامی.
نمیگویم نگران نیستم و اصلا نمیترسم اما دلم قرص است به همین وعده آخر آقای رئیس و تا دو ماه و نیم دیگر با کتاب” من آزاد هستم” که یک قصه کاملا معمولی از زندگی یک زن خبرنگار در روزهای انتخابات ریاست جمهوری نهم است برمی گردم به ایران . آنقدرها هم شجاع نیستم که دست و دلم نلرزد اما آنقدرها هم قوی نیستم که هم کتابها و حاصل دسترنجم برای همیشه خاک بخورد و هم خودم برای همیشه در غربت و دیاری که سرزمین من نیست بمانم. آنانی که غربت کشیده اند نیز خوب میدانند که نمیشود با هیچ رسانه خارجی قرارداد نبست و باز هم با حقوق و در آمد ایران دوام آورد. این ساده ترین دلایل ، همه دلایل من است برای کاری که انجام میدهم و اگر کسی جنجال و مقاومتی برای توزیع و فروش کتابم نکند و وبلاگم که قرار است محل کوچکی برای تامین بخشی از هزینه چاپ کتاب باشد را فیلتر نکنند، بیشک من هم به دنبال هیاهو نیستم و کتاب چهارمم را آغاز میکنم.
این سهم من است و به گمانم هر ایرانی باید سهم خودش را اینگونه از مسولان بگیرد. بعد از این فراخوان هر کسی نامهای نوشت یا کاری عملی در راستای احقاق حقوق قانونی خود انجام داد، من به اندازه خودم در انتشار خبرش و یا هر گام دیگر حامی میشوم و یاری می کنم. دیگران هم مرا یاری کنند. بیشک ما مثل دولتها دچار این توهم نیستیم که کمکها از غیب میرسد و ما بینیازیم . ابایی از یاری طلبیدن در این مسیر ندارم و دلگرمم به اینکه تنها نیستم.
منبع: وبلاگ مسیح علی نژاد
این مطلب در اعتماد ملی چاپ شد اما با حذف قسمت هایی که مربوط به عبا و عمامه از تن در آوردن یک نماینده روحانی مجلس هفتم بود و این یعنی اثبات این حرف آقای احمدی نژاد در سازمان ملل که گفتند توهین به یونیفورم نظامی در آمریکا مجازات دارد اما در ایران چنین نیست. اینبار اما احمدینژاد راست میگفت چون در ایران ما اصلا جرات نوشتن نام عبا و عمامه آن دسته از آقایانی که خطا میکنند و رخت از تن میکنند را نداریم پس مجازاتی هم در اینباره نداریم. متن کامل مطلب را اینجا می گذارم اگر حوصلهای بود بخوانید و یاریگر باشید:
آقای احمدینژاد! من آزاد هستم؟
محمود احمدینژاد رئیسجمهور ایران برای چهارمین بار در مجمع عمومی سازمان ملل حاضر شد و همانند گذشته با افتخار سخن از آزادی در ایران گفت و نسبت به رعایت حقوق شهروندی در ایران چنین بالید:
“اگرچه در آمریکا سخن گفتن علیه یونیفورم نظامی مجازات دارد اما در ایران تنها چیزی که مجازات ندارد سخن گفتن علیه مسولین است … در ایران آزادیها بسیار بالاتر از آن است که شما تصور میکنید و انتقاد از مسولین به صورت مطلق آزاد است و تنها اگر کسی به حقوق دیگران تجاوز کند به آن رسیدگی خواهد شد.”
اینجا ایران است و من یک روزنامه نگار زن ایرانی که رئیسجمهورش با علاقه شدید هرسال شال و کلاه میکند تا یه نیویورک برود و فخر آزادی ما را به عالم بفروشد. اینجا سرزمین من است جایی که رئیسجمهورم معتقد است انتقاد از مسولین به صورت مطلق آزاد است. چهار سال است که این قصه زیبای آزادی به زبان همین راوی، مدام و مکرر تکرار میشود . چهار سال است که ما پای صحبتهای آقای رئیسجمهور مینشینیم و او در مقابل حضار و ناظران جهانی، چنان بر طبل رسوایی رسانههای خارجی میکوبد و آنان را اسیر و وامانده میداند و ما را سرافراز و بالنده که خود ما هم ماندهایم مبادا راستی در ایالات متحده توهین به یونیفورم نظامی جرم است و در سرزمین ما نه تنها چنین نیست بلکه ما از آزادی مطلق برای نقد برخوردراریم و خود بی خبریم.
وقتی رئیس جمهورمان با همین افتخار بینظیرش میگوید که در ایران زندانی سیاسی نداریم و آزادی بالاتر از تصور دیگران در ایران برقرار است، همانند همیشه من و باقی روزنامهنگاران هیچ به روی خودمان نیاوردیم که عماد باقی و باقی روزنامه نگاران محبوس و محروم از کار، به جز نقد دلسوزانه مسولان هیچ نکردند که سزایشان یا چهار دیوار و یک سقف به مفهوم واقعی زندان شد و یا حبس در خانه و توقیف رسانه و توقف چاپ کتاب و آثارشان در وزارت فرهنگ ارشاد تحت نظارت همین دولت خود نوع دیگری از زندان شد برای کسانی که در آثار و کار خویش جز نقد و نظر چیزی ننوشتند . قطعا از تجاوز به حقوق دیگری اگر در این آثار بایگانی شده در وزارت فرهنگ و ارشاد خبری بود بی شک آنان نیز همانند خود آقای رئیسجمهور، سزا و جزای قانونی را حق خود میدانستند اما سالهاست که نه به دانشجویان ، نه به زنان ، نه به نویسندگان و نه به روشنفکران دینی و فرهنگی که هنوز در زندان حقیقی و مجازی محبوس ماندهاند کسی توضیح نمیدهد که آیا نوشتن و دگراندیش بودن و انتشار چند مقاله و کتاب و ایراد یک سخنرانی و یا نشستن بر زمین دانشگاه و حضور در مقابل دادگاه و گاه اعتراض به برخی قوانین تبعیض آمیز، در قاموس تصمیمگیران، تجاوز به حقوق دیگری محسوب میشود که برایش در ایران مجازات در نظر میگیرند؟ در حال حاضر کسانی به همین جرم، پرونده مفتوح و قطور در دادگاهها دارند و برخی دیگر گوشه زندان نشسته و در انتظار مرخصی به سر میبرند و باقی نیز دانشجویانی هستند که از ادامه تحصیل محروم ماندهاند و زنانی که هر روز برای پروندههای مکرر خویش به شلاق و حبس محکوم میشوند .
چگونه ممکن است آزادی مطلقی که رئیسجمهور ایران فخرش را در ایالت متحده فروخته است مشمول حال اهالی فرهنگ و اندیشه این کشور نشود؟ روزنامهها که توقیف میشوند ، سایت ها و وبلاگ های شخصی ما روزنامه نگاران نیز یکی پس از دیگری مشمول فیلترینگ میشود و به هزار شکوهنامه ما نیز پاسخ داده نمیشود آیا جماعت خبر و نظر با ادوات کلمه و عکس و در نهایت اندیشه، مصداق تجاوز به حقوق دیگراناند و از دیوار کسی بالا رفتهاند که مجازات برایشان در نظر گرفته میشود؟
به هر تقدیر فخر فروشی رئیسجمهور ایران در مقر سازمان ملل تکرار میشود و سکوت ما در برابر این افتخار غیرواقعی نیز. به گمانم برای آنکه او را یاری کنیم تا به واقعیت نزدیکتر شود تا هم او و هم ما با صدایی مشترک فخر این آزادی را به جهان بفروشیم باید کاری بکنیم .
هر یک از ما بباید به سهم خویش گوشهای از این قبای نزار آزادی که به تنمان زار میزند را بالا بکشد تا دیگر وقتی احمدینژاد یا هرکس دیگر در میان مردمی از سرزمینهای دیگر، نام ایران را در کنار آزادی و رعایت حقوق شهروندی زمزمه میکند، شرمگین پرسشهای ساده چند خبرنگار خارجی نباشیم و حداقل خودمان کاری کرده باشیم.
گمان نکنیم که گامهای ما بیهوده است و ره به جایی نمیبریم . هر کس به وسعت و بضاعت خویش چشم امید ببندد و کاری بکند . توانایی گرفتن حقوق دیگران را اگر نداریم برای گرفتن حقوق خود ساکت ننشینیم و حرفی بزنیم. برای بینصیب ماندن از از دریای بیکران این” آزادی مطلق” باید آستین بالا بزنیم. اصلا فرض کنید این یک فراخوان است . همه کسانی که گمان میکنند به جای شاخ و شانه کشیدن برای سخنان رئیسجمهور و به رخ کشیدن اینکه آزادی در ایران وجود ندارد، میشود راهی رفت تا او را در مقابل یک اقدام انجام شده قرار داد، باید طلب کوچک خویش را به مرحله اجرا در بیاورند و از رئیسجمهور بخواهند حداقل اینبار بر آنچه که خود گفته پایبند باشد.
من قطعا قوارهام به نویسندگان قدر کشورم نمیخورد که طلب فرهنگیام از دولت احمدینژاد با میزان بدهی سنگینی که این دولت به نویسندگان و ناشران خوشنام و نکونام کشورم دارد، برابری کند اما در همین حد و اندازه خردی که دارم از آزادی مطلقی که احمدینژاد خبرش را در مقر سازمان ملل داده است، خرسندم و بی هراس از عاقبت کار ، گوشه ای از این وعده بزرگ احمدینژاد را میگیرم تا هم به او و هم به مفهوم این “آزادی مطلق” کمک کوچکی بکنم.
سه سال در راهروهای وزارت ارشاد دولت احمدینژاد دویدم اما نه تنها به کتابی که در دولت قبلی مجوز چاپ داده شده بود اجازه چاپ مجدد ندادند، به کتاب جدیدم نیز مجوز چاپ ندادند. لازم است قصه کوتاهی را هم یادآوری کنم:
در کتاب نخستم ” تاج خار” که ماجرای اخراج من از مجلس هفتم به دلیل انتشار فیش حقوقی نمایندگان محافظه کار این مجلس با روایت داستانی منتشر شده است، باید ماجرای عصبانیت یک نمایند روحانی در راهروهای مجلس را مینوشتم. ماجرا از این قرار بود که یک نمایند روحانی اصرار داشت که حجاب من کامل نیست و اگر کامل نکنم مرا با مشت از مجلس بیرون میاندازد و هم من اصرار داشتم که خوب نگاه کند تا این چند تار مو که از خستگی بر صورت بیرنگ من ریخته شده، نامش بیحجابی نیست و وقتی دانستم که حجابم چندان ایرادی هم ندارد دور برداشتم و گفتم :
” حاج آقا گیریم که این دوتار موی منو با مشت و لگد فرستادی زیر مقنعه، با هزاران تار موی بیرون مانده هزاران دختر خیابان ولیعصر چه می کنی؟ “
او هم عصبانی شد و عبا و عمامه از تن در آورد و در راهروهای مجلس با کنترل باقی مردان آرام گرفت . اما برای انتشار همین ماجرا در کتاب، حتی وزارت ارشاد دوران دولت اصلاحات هم اجازه نداد که من نامی از عبا و عمامه یک روحانی بنویسم و برای همین پذیرفتم کلمه ” عبا” و “عمامه” را از کتاب تاج خار حذف کنم و جایش بنویسم لباس رسمی تا کتابم اجازه انتشار بگیرد.
حال در عصر دولتی که رئیس آن در مقر سازمان ملل میگوید توهین به یونیفرم نظامی در آمریکا جرم است اما هیچ نمیگوید که در ایران حتی اشاره به نام لباس رسمی یک روحانی که خطایی مرتکب شده هم مجاز نیست چه بایدکرد؟ به سراغ آقای صفار هرندی وزیر فرهنگ و ارشاد کابینه احمدینژاد رفتم در نمایشگاه کتاب اولین سال صدارتاش. همانند باقی اصولگرایان مومن، سرش را پائین میاندازد و به زمین خیره میشود تا به صورت زنی که روبروی اش ایستاده نگاه نکند اما وقتی گفتم ” مسیح علی نژاد هستم” برای ثانیهای چشم در چشمم دوخت تا بگوید ” ” به به، پس خانم علی نژاد شمایید ” .
خوشحال از سلام و روی خوش او به فرجام خوش کتاب فکر کردم و برایم به عنوان یک روزنامه نگار فرقی نمیکرد آنکه در مقابلم ایستاده مسجدجامعی وزیر فرهنگ و ارشاد دولت اصلاحات است یا صفار هرندی وزیرفرهنگ و ارشاد دولت اصولگرا. من همانگونه که در دولت قبلی حذف برخی از موارد کتاب را پذیرفته بودم تا کل کتاب قربانی نشود اینبار نیز به او گفتم هرجای کتاب که فکر میکنید باید حذف شود به من بگویید تا کل کتاب در محاق توقیف نماند و پس از آن نیز همانند باقی آنانی که هیچ پاسخی از وزارت ارشاد نگرفتند تنها با سکوت سه ساله دانستم که سهمی از این آزادی مطلق حتی با قبول پذیرش سانسور بخشهایی از کتاب ندارم.
و حالا سهم ما چیست ؟ آن روز که منیژه حکمت کارگردان مشهور فیلم زندان زنان به عنوان یک زن ایرانی اعلام کرد که اگر فیلمش مجوز پخش نگیرد به مقابل مجلس شورای اسلامی میرود و در یک اقدام نمادین اقدام به سیگارفروشی در مقابل ساختمان مجلس میکند، جوانی کردم و بر او خندیدم ولی اینبار خودم چنین میکنم. پس از این همه انتظار و بیاعتنایی مردان کابینه احمدینژاد، کتابم را با هزینه خودم توسط یک ناشر ایرانی مستقر در خارج از ایران منتشر میکنم و امید دارم که با فروش آن، هم مخاطب و هم دولت گواهی میدهند که هیچ تجاوزی به حقوق دیگران نکردهام که سزایم پیگیری قانونی باشد.
پس سهم من از آن آزادی مطلق اگر توسط دولت احمدینژاد داده نشد خودم برای کسب آن تلاش میکنم با این تفاوت که دیگر معتقد به ماندن و هراس از بازگشت به ایران آزاد هم نخواهم بود. به ایران بر میگردم و با نسخههایی از کتاب ” من آزاد هستم”، جایی در میدان انقلاب یا شاید هم خیابان پاستور چند روزی مینشینم تا کتابم را بفروشم. برای فروختن کتاب هیچ شرمی هم ندارم . حواسم هست برای اینکه از اتهامات تکراری و کهنه وصل بودن به سامانههای خارجی و کمکهای مالی سازمانهای خارجی برهم باید بیشک با حسابی پاک برگردم تا باکی از بازخواست نباشد اما پیش از انتشار و اقدام این را نوشتم تا بگویم دنبال هیچ جنجالی هم نیستم. موضوع خیلی ساده است:” در ایران آزادی مطلق وجود دارد و تنها چیزی که مجازات ندارد سخن گفتن علیه مسولان است ” . من هم گردنام در برابر قانون از مو باریک تر است و اگر فراتر از این وعده احمدینژاد نوشتهام ، تسلیمام در غیر اینصورت این دولت است که باید سکوت کند و بیهیچ جنجالی تسلیم باشد و حامی.
نمیگویم نگران نیستم و اصلا نمیترسم اما دلم قرص است به همین وعده آخر آقای رئیس و تا دو ماه و نیم دیگر با کتاب” من آزاد هستم” که یک قصه کاملا معمولی از زندگی یک زن خبرنگار در روزهای انتخابات ریاست جمهوری نهم است برمی گردم به ایران . آنقدرها هم شجاع نیستم که دست و دلم نلرزد اما آنقدرها هم قوی نیستم که هم کتابها و حاصل دسترنجم برای همیشه خاک بخورد و هم خودم برای همیشه در غربت و دیاری که سرزمین من نیست بمانم. آنانی که غربت کشیده اند نیز خوب میدانند که نمیشود با هیچ رسانه خارجی قرارداد نبست و باز هم با حقوق و در آمد ایران دوام آورد. این ساده ترین دلایل ، همه دلایل من است برای کاری که انجام میدهم و اگر کسی جنجال و مقاومتی برای توزیع و فروش کتابم نکند و وبلاگم که قرار است محل کوچکی برای تامین بخشی از هزینه چاپ کتاب باشد را فیلتر نکنند، بیشک من هم به دنبال هیاهو نیستم و کتاب چهارمم را آغاز میکنم.
این سهم من است و به گمانم هر ایرانی باید سهم خودش را اینگونه از مسولان بگیرد. بعد از این فراخوان هر کسی نامهای نوشت یا کاری عملی در راستای احقاق حقوق قانونی خود انجام داد، من به اندازه خودم در انتشار خبرش و یا هر گام دیگر حامی میشوم و یاری می کنم. دیگران هم مرا یاری کنند. بیشک ما مثل دولتها دچار این توهم نیستیم که کمکها از غیب میرسد و ما بینیازیم . ابایی از یاری طلبیدن در این مسیر ندارم و دلگرمم به اینکه تنها نیستم.
منبع: وبلاگ مسیح علی نژاد
Subscribe to:
Comment Feed (RSS)