دكتر قنبر علي رودگر (عضو هيات علمي بنياد دايره المعارف اسلامي):
كساني كه تا حدودي جريان هاي ادبي سياسي چند دهه پس از انقلاب را دنبال كرده باشند، در مراسم تشييع پيكرشاعر نازنين،قيصر امين پور در خانه شاعران و در دانشگاه تهران ومجلس ختم درمسجد الجواد، مي توانند معناي حضور بسياري از چهره هاي سياسي يا ادبي يا فرهنگي را و نيز پيام هاي قرائت شده و سخنراني هاي ايراد شده در اين مراسم را فهم و تحليل كنند.
البته همينجا بايد فورا تاكيد كنم كه اغلب همدردي ها، هم زباني ها و همراهي ها از دل و سوز درون بوده و اين همه بيش و پيش از همه به احترام و به اعتبار شخصيت و هنر امين پور بوده است.
هرچه بود و هست چه دوستان از دوستداران واقعي وسوگواران قيصرو چه ديگران قيصر را ستودند و بر شعر و شعورش و سلوكش و شكيبايي اش درودها فرستادند و فقدانش را دريغا گفتند.
اما قيصر مگر كه بود و چه كرد؟ در يك كلام، شاعري بغايت انسان و انساني بغايت شاعر بود با دردمندي كه به قول شعرش «درد نام ديگرش بود» ولي با اين حال «درد مردم زمانه داشت و دردهاي رنگارنگ مردم بيشتر آزارش مي داد» . قيصر از دل انقلاب بر آمد و بر اصول آن وفادار ماند و در عين حال به شهادت بسياري از آثار و اشعارش و به گواهي مصاحبان و دوستانش شاعري منتقد و از روند بسياري از امور ناراضي بود. در عين حال نوميد هم نبود و با شعر و قلمش اين اميد را آفتابي مي كرد. اين بنده در ماههاي آخر رياست جمهوري آقاي خاتمي در دوره اول رياست جمهوري يكبار به قيصر گفتم: با وجود مشاهده همه ناكامي هاي آقاي خاتمي و موانع موجود براي شما چرا باز پاي مقاله شاعران را براي ترغيب ايشان به نامزدي دوباره امضا كرده ايد؟ پاسخ داد:اولا آمدن آقاي خاتمي فرصت دوباره است كه نبايد آن را كم گرفت، ديگر اينكه ما از آينده ي منهاي خاتمي خبر نداريم، از كجا معلوم كه... و بالاخره من هنوز اميدوارم.
آري قيصر نگاه اميدوارانه و بيمناكانه و انسانيت و انسان دوستي و وفاداري به اصول انقلاب و بسياري از فضائل ديگررا در خود جمع كرده و پشت پا زده به همه امتيازات و مواهب.
راستي اين فضائلي كه بدان ها اشاره شد البته غير از هنر شاعري و تخصص ادبي، كداميك را كسي مي تواند در وجود عزيز ديگري كه او هم در ميان ما نيست انكار كند؟اگر قيصر را به سبب فضائلش مي ستاييم چرا بايد محقق وارسته و فرزانه اي را كه صاحب همين فضيلت هاي انساني است از ياد ببريم؟ چرا فقط فضيلت هاي انساني رفتگان را شاعران ما و شخصيت هاي فرهنگي و سياسي ياد آوري مي كنند و زندگان را بخت برخورداري براي چنين ياد كردي نيست؟
آيا راستي فقط بايد در سوگ «رفته» شعر سرود و آنكه را هنوز نرفته و در ميان ماست ـالبته در زندان شهر ماـ "باقي" است از ياد ببريم؟ قيصر اكنون در جوار رحمت الهي آرميده و خداي خوبي ها او را كه خوب ترين شاعر روزگار ما بوده، با مهر و لطف خويش مي نوازد و نيازي هم به ستايش اين و آن ندارد. اما عمادالدين باقي اكنون در زندان است و نيازمند دست كم ياد كردي و ياد آوردي.
افزون بر 3 هفته پس از بازداشتش، همسر و فرزندانش فقط اجازه يافتند از پشت شيشه و كابين تصوير او را ببينند. زندگي مخاطره آميز باقي نشان مي دهد كه او نيز چون قيصر سرشار از دردمندي است و در زندان بودن او نشانگر درد مردم داشتن اوست. نشان بدين نشان كه بعد از گذراندن سه سال زندان به جاي آنكه زندگي آرام و بي صدايي را در پيش گيرد و يا ترك وطن بگويد و يا منكر همه اصول و مباني خود شود، به عكس اصول خود را حتي ادامه هم داد و دفاع از حقوق بشر بويژه مردمان عادي و بي دفاع را مطمع نظر خود قرار داد و همه تلاشش را به كار بست تا از زندانيان عادي و حقوقشان دفاع كند و آنان را با حقوق شهروندي خود آشنا سازد.
چنين دغدغه هايي را در يك نظام مردم سالار و انساني و اسلامي بايد بسيار ستود، كسي كه 3سال در زندان باشد با توجه به اوضاع اجتماعي و اقتصادي بسيار متغير مملكت ما شايد بتوان گفت به ازاي 3سال زندان، ده سال از زندگي خويش عقب مي ماند و چنين كسي علي القاعده به حكم عقل مآل انديش، بايد بعد از رهايي جبران مافات كند. من كه خود چند سال قبل فقط 30روز را براي درمان عوارض تركش هاي زمان جنگ در بيمارستان بسر بردم پس از بهبود آشكارا احساس مي كردم كه از چرخه زندگي عقب افتاده ام تا چه رسد به كسي كه نزديك 1100روز از زندگي خود غايب باشد آن هم به عنوان يك محكوم زنداني و تضييقاتي كه مي دانيم.
ولي باقي كه درد همين مردم را داشت ، مردمي كه بسياري شان نمي شناسندش و نمي دانند او اكنون كجاست، بعد از زندان بر دفاع از حقوق مردم مصمم تر شد و كوشيد تا از حقوق بخشهاي آسيب پذير مردم دفاع كند.
شرح اين كوششها را بايد در نامه اي كه به قلم باقي براي رياست قوه قضاييه در هفته هاي اخير نوشته شده ديد و خواند، نامه اي كه هيچ روزنامه اي اجازه انتشار كامل آن را نيافته، آن هم درست در هفته هايي كه رييس جمهور ايران در دانشگاه كلمبيا اعلام كرده كه در ايران روزانه صدها جلسه باز و آزاد در دانشگاهها داير است و هر كه هر نظري دارد آزادانه مي گويد.
باري اينك خطاب دردمندانه من به همه عالمان، استادان، شاعران و اهل قلم و همه انسانهاي آگاهي كه به خاطر فضائل انساني و متعالي امين پور، پيام تسليت مي فرستند و دريغا مي گويند و برايش شعر مي سرايند و فقدانش را به درستي خسارت بار مي شمارند همين يك جمله است:
به همان دلايلي كه قيصر را ستوده ايد بايد در انديشه باقي نيز باشيد. مرگ زودرس قيصر عزيز اثبات كرد كه دنيا واقعا «فاني» است و ارزش اين همه ملاحظات دل ناخواه را ندارد و آنچه باقي ماند، نام و سلوك قيصرها و هنر و شرف هنرشان است اي آدمها...
Subscribe to:
Comment Feed (RSS)
|