نوشابه اميري
عمادالدين باقي قرار بود روز شنبه راهي بيمارستان شود، اما به جاي آن به بند 209 رفت. همان بندي که به گفته همسرش، فاطمه کمالي احمد سرايي، پيش از اين "سلامتي اش را در آن از دست داده بود." همسر باقي در گفت و گو با روز از اين وضعيت گفته است و همچنين اينکه "فرستادن باقي به بند 209 هيچ وجاهت قانوني ندارد". او در عين حال، علت همه اين برخوردها را در يک نقطه مي يابد: پرونده قتل هاي زنجيره اي. اين مصاحبه را در پي مي خوانيم.
آقاي باقي را که باز به انفرادي بردند.
بله. ايشان روز شنبه صبح با منزل تماس گرفتند و گفتند: امروز دکتر زندان اعزام فوري به بيمارستان را برايم تجويز کرده است. وقتي مقدماتش را فراهم کردند به شما خبر مي دهم. اما ظهر که تماس گرفتند از دستور جمع آوري وسايل شان و انتقال به بند 209 خبر دادند. گفتند: احتمالا تا دقايق ديگري به بند 209 منتقل مي شوم، اما به وکلاي من بگوييد تحت شرايط غيرقانوني به هيچ گونه بازجويي تن نمي دهم. او اين حرف را قبلا در جلسه اول دادگاه و در برابر اصرار ماموران اطلاعات براي تجديد بازجويي نيز گفته بود. چرا که در واقع بند 209 داراي شرايطي ايزوله است و آقاي باقي پس دادن بازجويي در اين شرايط را غيرقانوني مي داند و حاضر نيست در کار غيرقانوني مشارکت کند.
ولي اصولا برگرداندن دوباره يک زنداني که در حال گذراندن حکم است، به بند 209 چه معنايي مي تواند داشته باشد؟
من هم همين سئوال را دارم. در حقيقت فرستادن باقي به بند 209 و انفرادي هيچ وجاهت قانوني ندارد؛ حتي اگر اين انتقال به بهانه پرونده انجمن دفاع از حقوق زندانيان باشد که احتمالش هست.اين پرونده در روال دادرسي و دادگاه افتاده. جلسه اول آن برگزار و تاريخ جلسه دوم آن هم تعيين شده. 30 مرداد.بنابراين برگرداندن پرونده به دادسرا و يا وزارت اطلاعات، خلاف قانون است. ضمن اينکه اصولا وزارت اطلاعات نمي تواند ضابط قضايي باشد. اگر هم به خاطر پرونده جديد ديگري باشد باز هم نمي توان فردي را به اين شکل از بند عمومي به انفرادي برد و مورد بازجويي قرار داد.
ولي اصولا برگرداندن دوباره يک زنداني که در حال گذراندن حکم است، به بند 209 چه معنايي مي تواند داشته باشد به هر حال آقاي باقي در اين مدتي که در زندان است نمي تواند مرتکب جرم جديدي شده باشد.
ببينيد حالا وقتي ما پرونده ها را يک به يک براي اطلاع افکار عمومي باز کنيم خواهيد ديدکه هيچکدام اين پرونده ها نمي تواند مبناي دستگيري و زنداني کردن کسي باشد. خود باقي مي گفت در پرونده انجمن هيچ چيزي نيست که با استناد به آن بتوانند مرا محکوم کنند.با ايزوله کردن و اعمال شکنجه سفيد هم چيزي عايدشان نمي شود.هر چند او در بند عمومي هم که بود تمام کتاب هايش را گرفته بودند.حتي روزنامه ها و مجلاتي را که برايش برده بودم به من بازگرداندند. کمتر از ده روز مانده به دادگاه هم با بردن وي به بند انفرادي، امکان نوشتن دفاعيه را از او سلب کردند. باقي شرح ماجراي دوران انفرادي خود را به آقاي شاهرودي نوشته است. حالا او را دوباره به همان مکان برده اند؛ همان جا که سلامتي اش را از دست داد.
حالا بگوييد...
مي شود خواهش کنم به جاي شما من چند سئوال بپرسم تا شايد يک گوش شنوا و يک زبان پاسخگو پيدا کنم؟چون تمام رسانه هاي داخلي به گونه اي در مورد نوشتن اخبار زندان ها به طور عام و زندانيان سياسي به طور خاص تحت فشار هستند. به نامه هاي ما هم که جواب نمي دهند؛ دوندگي هايمان هم که به نتيجه نمي رسد...
خواهش مي کنم.
ببينيد سئوال من اين است که آيا اين همه بي تفاوتي نسبت به وضعيت يک فعال حقوق بشر، نويسنده و پژوهشگر در کشوري که مسئولين اش مدعي عدالت ورزي هستند و براي مردمان کشورهاي ديگر نسخه عدالت و آزادي مي پيچند، زيبنده است؟از مجلس و مجلسيان مي پرسم:اگر چه نگاشتن قوانين عمده به عهده شماست، امااگر بهترين قانون ها را هم تصويب کنيدولي نظارتي براجراي آنها نداشته باشيد،کاري از پيش مي بريد؟ من بيشترين نامه ها را به رئيس قوه قضاييه نوشته و در آنها شرح بي قانوني ها و شکنجه هاي سفيدي را که در مورد همسرم اعمال شده، داده ام. چرا هيچکس خود را مسئول رسيدگي به شکايات يک شهروند نمي داند؟چرا باقي از پرونده هاي متعدد و بي شمار راحت نمي شود؟اين شهروند چه کار غيرقانوني کرده که بايد پشت سرهم از او شکايت هاي متعدد بشود، حق خود و خانواده اش ضايع شود و آرامش آنها برهم بريزد؟چرا بايد سلامتي او در بازداشتگاه وزارت اطلاعات به خطر بيفتد؟چرا يک زنداني که در اختيار ضابط قضايي است، بدون هيچ دستاويز قانوني از زندان تحويل گرفته و به بازداشتگاهي منتقل مي شود که زير نظر ضابط قضايي و قوه قضاييه نيست؟اگر اين بار براي باقي مسئله اي پيش بيايد مي توان آن را يک اتفاق تلقي کرد؟ما ديروز به روال دوشنبه هاي ديگر براي ملاقات رفتيم؛ اما معلوم شد ملاقات آقاي باقي را قطع کرده اند. حالا گفته اند احتمالا دوشنبه ديگراگر وزارت اطلاعات بپذيرد به ما ملاقات خواهند داد. چرا؟در بند 209 چه وضعيتي در انتظار همسر من است؟....
سئوال ها که زياد است ولي همين جا بگوييد شما از هم اکنون بردن دوباره عمادالدين باقي به ند 209 را آغاز يک دوره شکنجه سفيد ديگر مي دانيد که احتمالا بايد به نتايج مورد نظر آقايان برسد؟
ببينيد ما پيش از اين نامه باقي به آقاي شاهرودي راقبل از زندان منتشر کرديم.آن را بخوانيد، جواب مي گيريد. من وقتي 2 ماه پيش ديدم که چگونه شوهرم را در آن وضع قرار دادند، حالا حق ندارم که نگران باشم؟الان وکيل ما با قاضي پرونده تماس گرفته ولي او از بردن باقي به انفرادي اظهار بي اطلاعي کرده است.شما باشيد نگران و پريشان نمي شويد؟چه کساني دستور انتقال همسر من به انفرادي را داده اند آن هم درست در روزي که بايد براي مشکل قلبش به بيمارستان منتقل شود؟ما تا امروز در مورد هر پرونده در جاي خودش توضيح داده ايم ولي پرونده هاي باقي آنقدر متعدد شده که ما ديگر هيچ راهي نداريم جز اينکه همه پرونده ها را باهم منتشر کنيم تا سير اين ماجرا براي همه روشن شود. مگر مي شود آدمي در يک سال، چند بار به دادگاه برود؟وقتي همه پرونده ها را در يک دور بررسي کنيد آن وقت جواب همه سئوال هايتان داده مي شود.
حالا شما که خودتان تمام پرونده هارا پشت هم ديده ايد، اگر بخواهيد خلاصه کنيد، ريشه برخوردها با عمادالدين باقي را در چه مي بينيد؟آن نقطه مرکزي که به خاطر آن وي را تحت فشار قرار مي دهند، کجاست؟ کيست؟
نظر شخصي من اين است که انجمن يک بهانه است. در حقيقت تمام برنامه هايي که آقاي باقي در انجمن داشتند و بر اساس آنها شکاياتي مطرح شده، از نظر وکلا بي اساس است.کما اينکه خود قاضي هم در مورد اتهام افشاي اسناد محرمانه قانع نشد و اعلام کرد تمام نکاتي که مورد نظر تشکيل دهندگان پرونده بوده، در روزنامه هاي کشور چاپ شده يا از طريق خانواده زندانيان به انجمن داده شده است. اتهامات ديگر هم همين طور است. همين حکم يک ساله اي که وي به خاطرش در زندان است مربوط به نوشتن چند مقاله است که باقي يک بار به خاطر آنها 3 سال زنداني کشيده. اصلا چنين چيزي نداريم که کسي به خاطر يک جرم دوبار محاکمه شود ـ آن هم در دادگاهي که فقط 2 دقيقه طول کشيده ـ و به زندان برود.دادگاهي که متهمش در آن از خود دفاع نکند. يعني بدون دفاع متهم ، راي به زندان دادند.
يعني مبناي حکم دادگاه، همان برگه هاي بازجويان است؟
بله. ببينيد شرايط بازجويي قانوني کاملا مشخص است. فرد به دادسرا احضار مي شود. آنجا توسط مقام قضايي مورد بازجويي قرار مي گيرد. اما در مورد باقي چنين نبود. سير ماجرا اين بود که در تاريخ 1 ماه آذر شعبه 6 دادگاه انقلاب همين حکمي را که همسر من الان 55 روزش را گذرانده برايش صادر کرد. يک سال حبس تعليقي. اما دادستان تهران به اين حکم اعتراض کرد...
يعني آقاي مرتضوي؟
بله. او خواستار قطعيت حکم تعزيري شد. دادگاه تجديد نظر اعتراض دادستاني را وارد دانست و پرونده مجددا به دادگاه بدوي ارجاع شد. دادگاه بدوي هم اين بار حکم حبس را با حذف تعليق صادر کرد.
به اين ترتيب مي توانيد بگوييد از نظر شما باقي چوب چه چيزي را مي خورد؟
ببينيد من وقتي همه اين محروميت ها و اعمال فشارهاي سيستماتيک را کنار هم مي گذارم در حقيقت چيزي نمي بينم که در من اين تصور را ايجاد بکند که باقي به عنوان يک فعال حقوق بشر، آنقدر خطرناک باشد که حکومت تا اين اندازه رويش حساسيت داشته باشد و زندگي وي را مختل بکند؛ مگر اينکه فکر کنيم حرکت باقي به گونه اي بوده که به نقطه حساسي وارده شده و ....
که آن نقطه حساس کجاست؟
هر چه بيشتر مي گردم آن نقطه حساس را در پرونده قتل هاي زنجيره اي مي بينم.
وچون پرونده قتل هاي زنجيره اي در واقع بسته نشده، مي توان نتيجه گرفت که باقي امروزدر اختيار کساني است که در پرونده قتل هاي زنجيره اي نقش داشتند؟
ببينيد من فقط اين را مي توانم بگويم که فعاليت هاي باقي در چارچوب وضعيت هاي قانوني انجام شده؛ پس چرا او بايد هر روز زندان باشد؟ چرا بايد در حالت بيماري او را به بند انفرادي 209 ببرند و مورد بازجويي هاي خاص قرار بدهند؟ بنابراين خودتان مي توانيد جواب سئوال تان را بگيريد.من هزاران بار اين سئوال ها را از تمامي مسئولين و از هرکسي که دستم به او مي رسيده، پرسيده ام. خيلي از آنها جوابي ندارند و بسياري از آنها هم از اين وضعيت متاثرند. بنابراين تصوري که در ذهن من و ديگر شهروندان مي تواند شکل بگيرد، چيست؟
در اين لحظه نگراني اصلي شما چيست؟
سلامتي باقي در خطر است. الان که با شما صحبت مي کنم هيچ خبري از او ندارم. فقط باقي را مي بينم که در سلول هاي 209 در همان شرايطي قرار دارد که دور قبل ، بعد از آنکه دو ماه و نيم در آنجا بود برايم توضيح داد. در آنجا هر اتفاقي مي تواند براي او بيفتد و من در چنين صورتي هيچکس را جز وزارت اطلاعات و مقاماتي که به وزارت اطلاعات اجازه مي دهند با شهروندان اين مملکت چنين رفتارهايي بکنند،مسئول نمي شناسم.
وزارت اطلاعات بخشي از يک مجموعه است. شما به دولت نظر داريد يا...
بگذاريد جواب را اين طور بدهم. آقاي باقي در زندان و زيرنظر ضابط قضايي بود. حالا سئوال من از قوه قضاييه اين است که ضابط قضايي به چه مجوزي و براساس کدام قانوني و کدام مجوز، باقي را به بند 209 و وزارت اطلاعات تحويل داده است؟من مي خواهم بدانم با چه کسي طرف هستم. کدام قاضي دستور داده؟حتي اگر به فرض شکايت جديدي هم مطرح شده باشد، مي خواهم بدانم اين کدام قاضي است که دستور مي دهد بيماري را که بايد به بيمارستان اعزام شود به بند 209 ببرند؟ ما تاکي بايد جواب سئوال هايمان را نگيريم؟ تا کي اين خانواده بايد مضطرب باشد؟ اين همه فشار تا کي؟
ظاهرا دو عضو ديگر خانواده، يعني شما و دخترتان هم پرونده داريد.
راي ما به دادگاه تجديد نظر رفت و به گفته سخنگوي قوه قضاييه، راي، قطعي شد. با اين وجود و برغم گذشت زمان قانوني، به راي اعتراض کردند و پرونده دوباره به دادگاه ديگري رفت. آن هم در حاليکه راي دادگاه تجديد نظر قبلي مبتني بر نهايت دقت در امر بود. ما بارها و بارها براي بيان مطالب احضار شديم. تا عاقبت حکم دادگاه تجديد نظر صادر شد.
آخرين اقدامي که اين خانواده تحت فشارآمادگي انجامش را دارد، چيست؟
همين اعتراض ها. چه کاري از دست ما برمي آيد؟ من به همه مسئولين گفته ام اين اتفاق نامبارک است. مي تواند جان يک شهروند را به خطر بيندازد. اما اين همه بي تفاوتي نسبت به جان کسي که تمام تلاشش اين بود که در ظرفيت قانوني کشور عمل کند، به چه معناست؟
اميد اينکه اين سخنان و کارها به نتيجه برسد، چقدر است؟
من نااميدي را دوست ندارم، اما اين را مي دانم که در اينجا زور، حق من را از من گرفته است.کساني که داراي زور هستند به حقوق من بي توجهي مي کنند.
يعني صاحبان قدرت، حقوق شما را نقض مي کنند.
کاملا همين طور است.حالا به من بگوييد به عنوان يک شهروند بي دفاع چه کاري مي توانم انجام بدهم؟اين سئوالي است که من از مقامات کشورم دارم.
منبع: روز آنلاین
|