وله الحمد
حضرت آيت الله شاهرودي
رياست محترم قوه قضاييه
با سلام و دعاي خير
هرچند مايل بودم راوي حكايت هاي خوش باشم اما از آنجا كه نوع رفتار با اينجانب مي تواند حاكي از رفتارهاي ناشايست تر با ديگران باشد ناگزير ازگزارش مختصر شده اي از وقايع ايام حبس اخير خود هستم.
1- مرا به عنوان اجراي ناگهاني حكم زندان يكساله اي كه قريب به سه وسال ونيم پيش صادر شده بود در جريان بازپرسي پرونده ديگري مربوط به انجمن دفاع از حقوق زندانيان بازداشت كردند.
2-اين حكم يكساله درباره مقالاتي بود كه يكبار ديگر نسبت به آنها محاكمه شده بودم و سه سال محكوميت زندان آن را گذرانده بودم وخود بهتر مي دانيد كه اين از عجايب قضايي در جهان است كه فردي را نسبت به يك نوشته دوبار محكوم وزنداني كنند.برخي مقالات هم در روزنامه هايي چاپ شده بودند كه اين روزنامه ها محاكمه و محكوم شده بودند بدون اينكه مقالات من جزو آنها محكوم شده باشند.
3-پس از بازداشت من در22مهر1386به عنوان اجراي حكم يكساله در حالي كه برفرض منطقي بودن حكم بايد در به بند عمومي اوين منتقل مي شدم مرا بدون قرار بازداشت به بازداشتگاه 209وزارت اطلاعات بردند و دو ماه ونيم آنجا بودم تا اينكه پس از دو حمله در سلول به بيمارستان و از آنجا به بند عمومي انتقال يافتم.
4-از بدو ورود به209 برخوردهاي تند و تهديدآميز آغاز شد و در مورد زدن اجباري چشم بند تشنجي به وجود آمد كه سرانجام با زدن دستبند از پشت و زدن اجباري چشم بند به سلول منتقل كردند.
5-يك مامور عمليات در برابر مقاومت من واعتراضم مبني بر مجرمانه بودن عمل آنها ومخالفت شان با قانون حقوق شهروندي در حالي كه اسلحه اي به كمرداشت گفت« اينجا قانون منم»و اين سخن از عمق يك فاجعه خبر مي داد.بازجوي وزارت اطلاعات نيز در برابر احتجاج من به قانون رسما مي گفت اينجا قانون حقوق شهروندي نداريم و اينجا استثنا شده و اين قوانين ربطي به ما ندارد.اگر ناراحتي هروقت بيرون رفتي اعتراض كن.
6-بازجويي ها در موارد زيادي عليرغم تاكيد من مبني بر اينكه بايد كتبي و در چارچوب اتهام باشد شفاهي و خارج از چارچوب اتهام بود و به ندرت كتبي مي شد.
7- فضاي بازجويي پر تنش وگاه همراه با تهديد وتوهين بود كه البته به حكم دفاع از عزت و حقوق خود پاسخ مناسب وي را مي دادم. اتهامات عجيب مطرح شده كه يكي از آنها تلاش براي پرونده سازي عليه برخي مقامات قوه قضاييه بود و مجموعه اتفاقات دوره بازجويي و مشاهدات ناگوار و آزار دهنده ام را درباره رفتار با سایر زندانیان در صورت لزوم همراه با شواهد و دلايل محكم تقديم خواهم كرد.
8 -شكنجه سفيد رسما اعمال مي شد و اگرحكم قطعي هم نداشتم و با قرار بازداشت آنجا بودم حق نداشتند مرا دوماه ونيم به سلول انفرادي ببرند كه يكماه ونيم آن در خلاء مطلق و بدون يخچال و تلويزيون و كتاب و قلم و كاغذ و تلفن و...بود و سلول بدون تهويه و مستقر روي موتورخانه بزرگي كه تامين كننده آب گرم سه بند بزرگ است ولرزش دايمي و صداي موتورخانه كه خصوصا شبها هنگام خواب و سرنهادن برزمين مهيب مي شد وبه دليل توزيع شدن لوله هاي آب گرم از كف اين سلول در مهر تا نيمه آبان بسيار گرم و شبيه سونا وموجب ريزش عرق مدام بود وبا سرد شدن هوا وبسته شدن پنجره هاي زير سقف (كه روي آن ورق فلزي مشبك جوش داده شده بود) كمبود اكسيژن چنان بود كه سبب نفس تنگي شديد مي شد وبراي تنفس بايد روزنه (فاصله) ميان كف و در سلول را مغتنم شمريم. اعتراض پيوسته به اين وضعيت و درخواست ثبت اين مشكل در دفتر وقه زندان وحتي اعتراض پزشك بهداري به نگهداري من در اين سلول بي حاصل بود.
9-فعلا از رفتارهاي تلخ و توهين آميز با خانواده در ملاقات كه منجر به تنش و گريستن مظلومانه آنان شده بود وبسياري مسايل ديگر در مي گذرم واگر لازم دانستيد جداگانه تقديم مي كنم.متذكر مي شوم كه در ادامه فشار روحي و عصبي بر من و خانواده ام همسر ودخترانم را به استناد شكايت برخي پرسنل زندان در جريان برخوردهايي كه با خانواده ام شده و موجب واكنش آنها شده بود براي نيمه اسفند به دادگاه احضار كرده اند.
با توجه به آنچه گذشت يكي از درخواست هاي كنوني من توقف وبررسي مجدد حكم يكسال حبس است كه داراي اشكالات قانوني اساسي است.
با آرزوي كاميابي و كامروايي تان
عليه توكلت واليه انيب - عمادالدين باقي
26/11/1386
|