گفت وگوی شهرگان با خانم فاطمه کمالی همسر عماد باقی / بعد از انقلاب متاسفانه عدالتی که مد نظر بود محقق نشد
- باقی قبل از بازداشت آزمایشهای كاملی انجام داده بودند و در همه زمینه ها گواهی سلامت كامل جسمی و روحی ایشان موجود است
- باقی فقط در میان فاصله آزادی از زندان پیشین تا بازداشت اخیر 23 باراحضارو بازجویی شده است
- یكی از مسوولان پرونده به گفته باقی مشکلی ندارد فقط سرش را به دیوار سلول کوبیده است
- اینکه می گویند انقلاب فرزندان خود را می بلعد می تواند حکایت باقی باشد
- در حال حاضر فقط می گویم که ایشان باید امکان مداوای كامل خارج از زندان داشته باشد. پزشکانی گفته اند حمله سوم او می تواند بسیار خطرناک باشد
خسرو شمیرانی:
عمادالدین باقی یک روزنامه نگار اصلاح طلب بود که به خاطر نوشتههایش، بهویژه در رابطه با قتلهای دگراندیشان، موسوم به قتلهای زنجیرهای به سه سال زندام محکوم شد و از 1379 تا 1382 میهمان اوین شد. حضور وی در زندان سبب آشنایی با دغدغههای بخش فراموش شده جامعه شد. او به محض آزادی در سال 1382 برنامهریزی برای تاسیس انجمن دفاع از حقوق زندانیان را آغاز کرد و اکنون پس از گذشت 4 سال این مجموعه یکی از فعالترین سازمانهای جامعه مدنی ایران محسوب می شود. او روزنامه نگار به زندان رفت و فعال حقوق بشر از زندان بیرون آمد. علاوه بر انجمن دفاع از حقوق زندانیان، مخالفت وی با حکم اعدام، وی را به تاسیس انجمن پاسداران حق حیات واداشت. او دوباره از 22 مهر ماه 1386 در اوین به سر می برد. از 85 روز گذشته 76 روز آن را در بند 209 گرفتار بوده است که خود، صرف بودن در آن بند را، مصداق شکنجه سفید مینامد. هفته گذشته باقی پس از تحمل دو حمله عصبی پی درپی، به بیمارستان و دو روز بعد دوباره به زندان منتقل شد. برای آشنایی با چگونگی شرایطی که این مدافع حقوق زندانیان را، به زندان و بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان قمربنی هاشم کشاند با همسر او خانم فاطمه كمالی احمد سرایی، گفت وگو کردیم.
خانم فاطمه كمالی احمد سرایی ناشر است. پیش تر صاحب امتیاز و مدیر مسوول مجله جامعه نو بود که توسط هیات نظارت بر مطبوعات توقیف شد. او و عماد باقی سه فرزند دختر دارند كه 26 ،22 و 18 ساله هستند. اولی فوق لیسانس حقوق بشر است و در حوزه حقوق روزنامه نگاری فعالیت می كند. دومی لیسانس فلسفه دارد. فرزند سوم دبیرستان را به پایان رسانده و برای ورود به دانشگاه آماده می شود.
خ. ش
خانم فاطمه کمالی، آقای عماد باقی اخیرا در شرایطی قرار گرفت که مسولان بند 209 مجبور به انتقال وی به بیمارستان شدند ماجرا چه بود.
آقای باقی صبح روز چهارشنبه 5 دی در حمام سلول كوچك خود دچار حمله عصبی شد. تنها هم سلولی او، تلاش کرد تا وی از شرایط خواب و بیدار بیرون بیاید. بعد با كمك همسلولیاش مسئولان بهداری زندان را برای کمک صدا کرد و مسئولان بهداری سعی کردند سوزش سر و صورت و حالت فلجی موضعی دست وپا را برطرف كنند. آقای صالح نیكبخت وكیل آقای باقی در این لحظات، پشت در ملاقات منتظر وی بودند اما از سوی زندان گفته شد که آقای باقی تحت بازجویی است. ظاهراً به محض بهبود، اجازه دادند آقای باقی با ما تماس بگیرد و در حالی كه بریده حرف می زد گفت که از خطر نجات پیدا کرده و خواستار ملاقات با آقای صالح نیكبخت شد. اما مسولان به آقای نیكبخت گفتند که آقای باقی مجددا در حال بازجویی است. در این زمان حمله دوم آقای باقی رخ داده بود. او لرزشهای شدید داشت. به گونهای كه دندانهایش به هم كوبیده می شد و دستهایشان قفل شده بود و ظاهراً نوار قلب نیز مناسب نبود. حالش آنقدر بد بود که تلاش کرده بود وصیت نامهای بنویسد، اما نتوانسته بود خودكار را به دست بگیرد. بالاخره در این زمان او را به بیمارستان قمر بنی هاشم بردند و تا ساعت 10شب ابتدا در بخش مراقبتهای ویژه و سپس در بخش معمولی، اقدامات پزشكی انجام شد. دو نفر از وزارت اطلاعات پزشكان را همراهی می کردند. دیاگنوس پزشك معالج، حمله پنیك بود. او گفت که این حمله به دلیل وضعیت و شرایط خاص روحی و جسمی آقای باقی، بسیار خطرناك بوده و بخصوص حمله دوم می توانست فاجعه آمیز باشد.
خانم فاطمه کمالی، در این گفت وگو می خواهیم به وضعیت آقای عماد باقی بپردازیم اما از شما خواهش می کنم کمی به عقب بازگردیم. آقای باقی چندین پرونده جاری دارد الان او برای کدام یک از آنها در زندان است؟
پروندهای كه اكنون به نام آن آقای باقی زندانی شده، حكم یك سال حبس بود كه اتهام آن بخشی از پرونده متعلق به دوران زندان اول آقای باقی است. او پس از سه سال زندان [سالهای 1379 تا 1382] و به محض آزادی به شعبه ششم دادگاه انقلاب، شعبهای به ریاست قاضی بابایی احضار شد. این احضارها در رابطه با همان مقالاتی بوده که برای آنها محکومیت زندان تحمل کرده بود اما متاسفانه ایشان دوباره تحت محاکمه قرار گرفت.
پرونده دیگری به اتهام تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی به قصد بر هم زدن امنیت كشور به واسطه شركت در كارگاه حقوق بشری دبی است که در مرحلهی تجدید نظر قرار دارد. واقعیت این است که آقای باقی به خاطر ممنوع الخروج بودن هرگز در دبی و این كارگاه حضور نداشت. جلسه دادگاه تجدید نظر، یكبار اخیراً با حضور من، دخترم و برادر زادهام كه دیگر متهمین پرونده بودیم، تشكیل شد اما آقای باقی از زندان به دادگاه نیامد. قرار بعدی دادگاه تعیین شده و امیدوارم این دادگاه تصمیم عادلانه در این مورد بگیرد. در رابطه با این پرونده در داگاه بدوی حکم سه سال زندان برای او صادر شد. پرونده سوم مربوط به انجمن دفاع از حقوق زندانیان است كه اتهام اصلی آن انتشار اسناد محرمانه زندانیان از طریق برگزاری همایشها و كنفرانسهاست .
پرونده حكم یك سال حبس چه بودهاست؟
پس از آزادی آقای باقی و گذراندن سه سال حبس، او به دادگاه فراخوانده شد و بخشی از اتهامات را كه به دلیل نوشتن مقالات در روزنامهها بود و از پرونده پیشین او با این عنوان كه در صلاحیت دادگاه انقلاب است جدا شده بود در دادگاه انقلاب به جریان افتاد. این پرونده مطبوعاتی بود و به این دلیل می بایست مطابق اصل 168 قانون اساسی در دادگاه علنی، با حضور وکیل و هیئت منصفه باشد. اما دادگاهی که در شعبه 6 دادگاه انقلاب به ریاست آقای بابایی تشکیل شد نه علنی بود، نه هیئت منصفه داشت. حتی وکیل مدافع آقای باقی را، به اتاق محاکمه راه ندادند. در این دادگاه تنها قاضی حضور داشت و آقای باقی. به همین دلایل او در آن جلسه به این روش دادرسی و توهین به وكیل اعتراض کرد و گفت بنا به قانون از حق سکوت استفاده می کند و دادرسی عادلانه را طلب میکند. اما قاضی بابایی بدون توجه به این اعتراض قانونی در یک جلسه 20 دقیقهای حکم یک سال زندان تعلیقی را برای آقای باقی صادر کرد. این رای از سوی دادستان تهران هم، مورد اعتراض قرار گرفت اما این اعتراض به نفع متهم نبود بلکه برای تشدید حکم بود. استدلال دادستان این بود که بر اساس ماده 34 قانون مجازات اسلامی و از آنجا که باقی دارای سابقه زندان بوده، حکم تعلیق در مورد وی قانونی نیست، پس در نتیجه حکم باید به یک سال زندان تعزیری تغییر کند. و چنین شد. این در سال 1382 اتفاق افتاد. آقای باقی به آن نیز اعتراض کرد. حکمی که به سازمان اجرای احکام رفته بود اجرا نشد اما آن را برای روز مبادا در آب نمک قرار دادند تا هر وقت که لازم دانستند از آن استفاده کنند.
آیا احضار ایشان به معاونت امنیت دادسرای انقلاب تهران برای این محکومیت بود؟
خیر. شعبه اول بازپرسی معاونت امنیت دادسرای انقلاب تهران، آقای باقی را به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام و افشای اسرار محرمانه درون زندانها و اطلاعات طبقهبندی شده زندانیان، در سمینارها و کنفرانسها متهم کرد. بگذریم از اینکه کسی نمی گوید اسناد طبقه بندی شده در دست زندانیان چه می کند. بعد از چند بار تحقیق و بازپرسی در شعبه امنیتی در مورد انجمن و فعالیتهای انجمن و تهدید به بازداشت در تاریخ 16 مهر به وکیل ایشان گفتند که بعد از عید فطر یعنی در روز 20 مهر آقای باقی باید در بازپرسی معاونت امنیت، حضور پیدا کند زیرا حکم بازداشت ایشان، صادر شده است.
در نتیجه آقای باقی با ساک وسائل شخصی و تعدادی کتاب به آنجا مراجعه کردند. بازپرس پرونده آقای متین راسخ، پنجاه میلیون تومان وثیقه تعین کرده بود. پیش تر هم هرگاه برای آقای باقی وثیقه تعین شده، ایشان گفته بودند که وثیقه ندارند و حاضر نیستند وثیقههای مردم را، معطل وضعیت خود کنند. وکلای پرونده با نظر باقی مخالفت کردند و گفتند که وثیقه را تودیع خواهیم کرد. ما اول صبح به ساختمان دادگاه انقلاب رفته بودیم. تا بعدازظهر، کار رسیدگی به پرونده آقای باقی طول کشیده بود. با این وجود طی زمان کوتاهی، وثیقه تعین شده توسط دوستان تهیه و کارشناسی شد. بازپرس پرونده از من پرسید آیا دنبال تهیه وثیقه هستید. من گفتم که وثیقه آماده تودیع است اما به محض مراجعه به طبقه همکف دادگاه انقلاب و دریافت اسناد وثیقه دیدم آقای صالح نیکبخت وکیل آقای باقی، با چهرهای در هم، نزد ما آمد. سوال کردیم چه شده. ایشان گفت سه نفر از اجرای احکام آمدند و آقای باقی را بردند. با توجه به تعین وثیقه و اینکه تودیع آن در حال انجام بود پرسیدیم چرا؟ گفتند بازپرس پرونده آقای متین راسخ گفتهاند که حکم بازداشت ربطی به این پرونده ندارد و به دلیل اجرای حكم یك ساله در باره اتهامات مطبوعاتی است كه در قبل صادر شده و امروز به وسیله ماموران اجرای احكام به اجرا در می آید.
واکنش شما چه بود؟
همه ما خشکمان زده بود. آخر حکمی که چند سال به مرحله اجرا نرسیده بود به یک باره مسؤل اجرا پیدا کرده بود و به پروندهای که در شعبهای دیگر در جریان بود، وصل شده بود و به مدد زندانی کردن اقای باقی آمده بود.
اما ماجرا از این عجیب تر میشود. آقای باقی را به زندان نبردند ...
بله! همینطور است. آقای باقی به نام یک محکومیت یكساله به زندان می رفت. یعنی او می بایست به بخش عمومی زندان برده می شد. اما او به بند 209 برده شد. این بند محل بازداشتهای امنیتی است که افراد طی بازجوییهای به اصطلاح امنیتی، در سلولهای انفرادی آن یا سلول در بستهای كه ظاهرا انفرادی نیستند اما یك یا دو متهم در آن نگهداری می شوند، قرار می گیرند. جامعه شناسان و متخصصان، اقداماتی از این دست (كه در مورد آقای باقی هم انجام شده ) را شكنجه سفید می نامند كه نوعی فشار روحی و روانی بر متهمان در حین بازجویی است. در طول 76 روز سوال کردیم و خانواده اطلاعیههایی داد که چرا باقی را در وضعیت غیر قانونی نگه می دارید کسی جواب نداد. 14 جلسه بازجویی های پی در پی و طولانی مدت انجام شد. آقای باقی برای یک محکومیت تایید شده به زندان برده شده بود و داشت در سلول بسته بازجویی پس می داد و این از اساس غیر قانونی است. شکل بازجویی ها غیر قانونی بود زیرا بسیاری از آنها شفاهی انجام می شد و 11جلسه بازجویی با وجود اعلام صدور قرار مجرمیت از سوی بازپرس، در زندان صورت گرفت. آقای باقی با مشاوره با وکیل خود به این نتیجه رسیدند که با توجه به اینکه بازپرس پرونده و ضابط قضایی ختم بازجویی و دادرسی را اعلام کرده و قرار مجرمیت نیز صادر شده و دیگر هیچ دلیلی برای بازجویی وجود ندارد، از 13 آبان به بعد دیگر او حاضر به همکاری در بازجوییها نشد، اما فشار برای ادامه بازجویی زیاد بود.
بعد چه شد؟
بعد از 13 آبان، آقای باقی پنجاه و دو روز دیگر بدون هیچ دلیلی در سلولهای بند 209 نگه داشته شد. در این زمان خانواده نامهای در اعتراض به نگهداری ایشان در بازداشتگاه امنیتی غیر قانونی نوشت كه متاسفانه به دلیل فضای موجود در مطبوعات كامل منتشر نشد اما انعكاس گستردهای در سایتهای داخلی و خارجی یافت كه در آن با استناد به مواد قانونی، متخلفین از قانون مستلزم کیفر اعلام شد.
زمانی آقای باقی اعلام کرد که شکنجه سفید در مورد وی اعمال می شود. وضعیت روحی شما و فرزندانتان در این روزها چگونه بود؟
این روزها برای ما خیلی سخت بود. از یک طرف همین نکته که وی اعلام کرده بود به شدت ما را نگران ساخته بود. از طرف دیگر این روزها ما با خانوادههای دانشجویان و برخی فعالین زن دستگیر شده در پشت درهای اوین و سالن ملاقات، روبرو می شدیم و نگرانیهای مشهود آنها که گاه از وضع فرزندان خود کاملا بی اطلاع بودند خود به رنج و درد ما می افزود. هوا سرد شده بود و ما هرچه تقاضا می کردیم لباسهای گرم آقای باقی را از ما نمی گرفتند که به او بدهند. یکی از فرزندانم از یکی از آزاد شدگان بند 209 شنیده بود که سرما و شرایط و بیامکاناتی بند، سبب سرماخوردگی او شده بود و همچنان بعد از هفتهها که از آزادی وی می گذشت، به دنبال درمان عفونت کلیههایش بود. این فرزندم شب تا صبح اشک می ریخت و نگران پدرش بود. من در اینجا از دیگر حقوق ضایع شده او از جمله نداشتن امكاناتی چون کاغذ، قلم، روزنامه و از این قبیل، در آن روزها حرفی نمی زنم چرا که الان بیشتر نگران سلامتی او هستم .
البته در روزهای پایانی اسارت در بند 209 یک تلویزیون كوچك و چند کتاب به ایشان داده بودند.
اما آقای باقی در مقابل خیلی فشارهای دیگر مقاومت کرده بود. درست است؟
بله! می خواستند برای رفتن به دست شویی به او چشم بند بزنند و او اعلام کرد که از خوردن و نوشیدن امتناع میکند تا نیازی به دستشویی و در نتیجه چشم بند زندان وجود نداشته باشد. برای بازجویی می خواستند به او چشم بند بزنند باز هم اعلام کرد که زندانی کردن وی بدون قرار ِ بازداشت صورت گرفته و بازجویی در این شرایط، دستبند، چشم بند و نگهداری در سلول انفرادی 209 بر خلاف قوانین داخلی و موازین بین المللی است و او تن به آنها نمی دهد. در یكی از بازجوییها زمانی كه آقای باقی از زدن چشم بند امتناع كرد به او دستبند زدند تا چشمبندش را باز نكند اما یكی از بازجوها بعد از امتناع باقی دیگر نگذاشت این اتفاق بیفتد. برای ما جای تاسف است که در سالی كه اتحاد ملی و انسجام اسلامی نام گذاری كردهاند یکی از معتدل ترین روشنفکران مسلمان و فعالان حقوق بشری که شدیدا بر حقوق شهروندی و احقاق حقوق زندانیان پافشاری داشته، حالا باید یک چنین روشی در مورد وی اتخاذ بشود. در حالت ایزوله قرار داده شود و با رفتارهای نا بهنجار در مورد وی، حرمتشکنی صورت بگیرد و حقوق اولیه او رعایت نشود. باقی گفته بود که بند 209 یعنی شکنجه سفید و توهین به کرامت انسانی. او می گوید ارائه تصویری از این منطقه ممنوعه، یقینا افکار عمومی را متاثر می کند. متاسفانه بعد از اعتراض باقی به پنج مقام مسؤل کشور، هیچ جوابی از آنها دریافت نشد. هنگامی كه آقای باقی به وضع خود اعتراض كردند و دادیار زندان از مسوولان بند 209 علت قرار گرفتن باقی در بازداشتگاه امنیتی بدون صدور قرار بازداشت را سوال كرد، مسوولان 209 گفتهاند كه ایشان به امانت اینجا هستند. این هم باعث سوالی دیگر بود و آن اینکه کدام قانون مقولهای به نام زندانی امانی را تعریف کردهاست.
وضعیت روحی باقی در این ایام چگونه بود؟
برای اینكه عنوان نشود باقی در انفرادی است، یک هم سلولی برای او آورده بودند که به طور متناوب عوض میشد. اینها غالبا افرادی بودند که خود تحت فشارهای زندان، دچار شکست روحی شده بودند. یکی از آنها به باقی گفته بود که او مثل پریز برق است و هر کس به وی وصل می شود انرژی می گیرد. و پرسیده بود که این انرژی را از کجا می آورد. باقی پاسخ داده بود او از افکار و عقایدش انرژی می گیرد. از یاد حضرت یوسف و این اعتقاد که بی گناهی کم گناهی نیست در دیوان عشق و یوسف از دامان پاک خود به زندان رفته است، نیرو میگیرد.
اما طبق گفته خودتان آقای باقی دچار حمله عصبی شده و خطر حمله مجدد جان وی را تهدید می کند؟
بله این درست است. او در رابطه با فشارهایی که به خودش وارد می آید بسیارمقاوم است گرچه به بی قانونیهایی كه در حقش روا می شد اعتراض داشت . اما تاب تحمل درد دیگرانی را که نمی تواند برای آنها کاری انجام دهد، ندارد. بعد از حملههای عصبی خطرناکی که باقی داشت دو تن از مسولان وزارت اطلاعات با او ملاقات کردند. او در انجا گفته بود: شما میدانستید که من که دربند هستم و کاری از دستم بر نمی آید، تحمل دیدن اندوه و شرایط سخت دیگران را ندارم، با این وجود افرادی که به شدت تضعیف روحیه شده بودند به سلول من می آوردند و من شاهد بدبختی و شکستگی آنها بودم و آنها مدام گریه و زاری و بی تابی می كردند.
علاوه بر این بهطوری که آقای باقی گفتند در سلول روبه روی ایشان یک دانشجو که دیگر نمی توانست شرایط بند 209 و بازجوییها را تحمل کند، به خود کشی دست زد و در پاسخ ماموران كه چرا این كار را كردی گفته بود پرونده من به دادگاه فرستاده نمی شود و بازجو در بازجوییها مرا كتك می زند. این ماجرا تاثیر بسیار شدیدی بر وی گذاشت که نتیجه همه اینها آن حمله خطرناک عصبی بود.
پیشتر اعلام کرده بودید که باقی تصمیم به اعتصاب غذا داشته است؟
بله او برای اعتراض به شرایط غیرقانونی كه داشت، تصمیم به اعتصاب غذا گرفته بود. اما با توجه به لاغر شدن شدید و ضعف جسمانیاش از او خواستیم این کار را نکند و علاوه بر آن، دو تن از علما ومراجع بزرگ تقلید نیز پیام دادند که اعتصاب غذا نکند و او به پیام این آیات عظام احترام گذاشت.
آیا بعد از وخامت حال ِ ایشان انتظار مرخص کردن وی نمی رفت؟
بدیهی بود كه باید ایشان را آزاد کنند و یا دست کم به او مرخصی استعلاجی بدهند تا خارج از زندان با مشورت پزشكان معالج و تشخیص صحیح بیماری و داروهای مناسب آن به بازسازی و مداوا بپردازد اما او را از بیمارستان به زندان بردند.
وضعیت او الان چگونه است؟
بگذارید همینجا از پزشکانی که به وی رسیدگی کردند تشکر کنم. اما واقعیت این است که ایشان به مداوای مستمرتری نیاز دارد. ما با پزشکان و متخصصان صحبت کردیم. با توضیح علایم حمله پانیک باقی گفت که تنها دو سه علامت آن بر وی عارض شده است. کرختی اعضای بدن، تنگی نفس و سرگیجه. اما به نظر می آید نشانههای بیشتری که منطبق با اختلال تبدیلی هستند در او وجود داشته یعنی نقص در كاركردهای ارادی حسی -حركتی و فلج موضعی و موقت، بویژه در دستها و پاها، تهوع و از هوش رفتن ناگهانی، احتباس شدید ادرار به طوری که طی دو روز مثانه حالت تركیدن داشت اما قدرت دفع نداشت. به همین دلیل در بیمارستان از سوند استفاده کردند.
آخرین بار کی با آقای باقی دیدار کردید یا تماس داشتید؟
روز چهارشنبه 5 دی ماه او به بیمارستان منتقل شد. روز جمعه وی را دوباره به زندان بردند. ما دیروز [سه شنبه یازده دی ماه خ.ش] توانستیم ایشان را ملاقات کنیم.
بعد از انتقال به زندان اوضاع ایشان چگونه است؟
اول اینکه رفتار ماموران زندان به طور کاملا محسوسی از رفتار ماموران بند امنیتی 209 متفاوت است. ما ایشان را به طور حضوری، با دغدغه کمتر و دقایق بیشتر ملاقات کردیم. در عرض این چند روز وضع شان نسبت به بیمارستان بهبود داشته است. اما پزشکان مختلف در این رابطه هشدار داده اند که مشکل ایشان کاملا حل نشده و اگر در شرایط فشار قرار بگیرند، می تواند حمله دیگری دست بدهد که این بار می تواند عواقبی بسیار سخت تر و خطرناك داشته باشد. شنیدیم که در همین چند روزه که در زندان بودند توانستند برای چند زندانی لایحه بنویسند. گرچه این برای من مایه افتخار است اما می ترسم روبرویی با این مسائل دوباره ایشان را در وضعیت سختی قرار دهد که برایشان خطرناک است.
صیغه عقد شما و آقای باقی توسط آقای خمینی جاری شد درست است؟
بله. همینطور است.
این نشانگر نزدیکی، نقش و سهم شما در شکل گیری این نظام است. در رسانههای رسمی ایران می بینیم و میخوانیم كه برخی سهم خود را نقد كردهاند و به جاه و جلال رسیدند. شما از نظام چه می خواهید؟
ما هیچ انتظاری از جمهوری اسلامی به جز عمل كردن به آرمانهای انقلاب نداشته و نداریم . شعارهای این انقلاب استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی بود و تحقق این شعارها خواسته همه بود . استقلال و آزادی دو پای این جمهوری اسلامی است كه نبود یكی آن را معلول می كند .
بگذارید در رابطه با آزادی در اسلام همینجا توضیح بدهم که در اسلام زندانی سیاسی مطلقا نداریم. در دوران پیامبر (ص) و علی (ع) وحتی خلفای راشدین زندانی سیاسی وجود نداشته. كسانی بودند كه بسیار علیه پیامبر حرف می زدند و دشنام می دادند اما هیچگاه زندانی نشدند. شهید مطهری در كتاب جاذبه و دافعه علی به تفصیل توضیح دادهاند كه خوارج به علی (ع) توهین میكردند، شعار می دادند و حتی در مسجد مرگ او را خواستار شدند اما زندانی نشدند و تنها زمانی كه دست به اسلحه بردند حضرت با آنها جنگید.
اما در مورد جرایم دیگر، در كتابی كه اخیرا دیدهام تحت عنوان حقوق زندانی و موارد زندان در اسلام كه در مقدمه آن گفته شده بسیاری از مراجع تقلید و حتی مقام رهبری ان را دیده و نظر دادهاند در مورد جرایم دیگر بحثهای مهمی دارد و آیات و روایات را جمع آوری كرده است. جالب است در مورد سنگینترین و مهمترین جرایم كه قتل است روایات بسیاری را نقل كرده كه متهم به قتل را حداكثر تا 6 روز می توان نگاه داشت و اگر دلایل كافی برای اثبات اتهام وجود نداشت باید او را آزاد كرد. همه فقهای شیعه مانند شیخ طوسی ،علامه حلی ، شهید اول ، شهید ثانی ، صاحب جواهر ، امام خمینی ، آیت الله منتظری ، آیت الله خویی و آیت الله گلپایگانی، بر همین اساس فتوا دادهاند و علمای اهل سنت هم غالبا چنین فتوایی دادهاند .
آقای باقی در كتاب حقوق مخالفان آیهای از قرآن كریم را نقل كرده است كه اگر جمهوری اسلامی به همین یك آیه عمل كند بهشت می شود. "فبما رحمه من الله لنت لهم و لو كنت فظا غلیظ القلب لا نفضوا من حولك فاعف عنهم و استغفرلهم و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوكل علی الله ..." مضمون این آیه این است كه خداوند به پیامبر میگوید با مردم نرمخو باش و اگر درشتخو و سخت دل بودی از حولت پراكنده میشدند. مردمی كه با تو بد هستند را عفو كن و برای آنان (كه از مخالفینات هستند) طلب آمرزش كن . در كار رهبری با آنان (مخالفان) مشورت كن و زمانی كه مشورت كردی تصمیم بگیر و وقتی تصمیم گرفتی به خدا توكل كن.
به هر صورت، متاسفانه آنچه مد نظر بود محقق نشد. ما از اوایل انقلاب هم مشکلات این چنینی داشتیم. باقی در همان سال های اولیه بعد از انقلاب به بعضی برخوردها اعتراض می کرد. من در این رابطه شما را به "تظلم نامه" باقی ارجاع می دهم.
اینکه می گویند انقلاب فرزندان خود را می بلعد می تواند حکایت باقی باشد. امروز کسانی به باقی تهمت ضد انقلاب بودن و تهمتهای بسیار بدتر از این می زنند که خودشان در انقلاب نقشی نداشتند و مدعیان دروغین انقلاب و نظام هستند.
سهم باقی بارها و بارها بازجویی و احضار و دادگاه بوده است. باقی فقط در میان فاصله آزادی از زندان پیشین تا بازداشت اخیر 23 باراحضارو بازجویی شده است. این هم واقعیتی است که هر کدام از این مسائل می توانست یک زندگی را از هم بپاشد و مختل کند. جلوگیری از انتشار کتابهایش، ممنوع الخروج شدنش، جلوگیری از کارهایی که او به عنوان شغل انجام می داد، مانند: تدریس دانشگاه، نشر كتاب، قراردادهای پژوهشی، روزنامهنگاری و... انجام میدادهاست و ... از نمونه های دیگر هستند. این نشان میدهد که شما اگر منتقد باشید و چشم ناظر برجامعه و حاکمان داشته باشید می توانید مورد ظلم و جور قرار بگیرد.
در حال حاضر مهمترین مساله برای شما در رابطه با وضعیت آقای باقی چیست؟
الان آقای باقی در شرایطی است که باید از سلامتی كامل و عدم بازگشت مشكل جسمی به ایشان اطمینان حاصل كنیم . زندانی شدن ایشان از ابتدای تا انتها نقض قانون است: از روال دادگاههایی که ایشان را محکوم کرده تا چگونگی بازداشت (که چند سال بعد از قطعی شدن حکم صورت گرفته) و 76 روز نگهداری در انفرادی 209 و... اما در حال حاضر فقط می گویم که ایشان باید امکان مداوای كامل خارج از زندان داشته باشد. من و فرزندانم از به واقعیت پیوستن هشدار پزشکانی که گفتهاند حمله سوم او می تواند بسیار خطرناک باشد، نگران هستیم . مهمتر از همه اینكه ما آقای باقی را سالم به زندان تحویل دادیم حتی اگر آقایان ادعای امانت داری دارند. باید بدانند كه ایشان بخاطر بیمه تكمیلی خود قبل از بازداشت آزمایشهای كاملی انجام داده بودند و در همه زمینههای پزشكی، گواهی سلامت كامل جسمی و روحی ایشان موجود است. اما متاسفانه به هر دلیل شرایطی در زندان رخ میدهد كه باقی دچار حمله عصبی میشود و هر لحظه امكان تكرار آن وجود دارد. طبیعی است ابتداییترین حق ما و آقای باقی آزادی یا حداقل مرخصی برای پیگیری برای مسایل درمانی خارج از زندان است .
اما بگذارید در پایان یک نکته جالب برای شما تعریف کنم. در جلسهای که دیشب در انجمن داشتیم یكی از وكلای انجمن نقل كردند که یكی از مسوولان پرونده به او گفته که باقی مشکلی ندارد فقط سرش را به دیوار سلول کوبیدهاست. این هم طنزی است که نمی توان بر آن "زجرخند" نزد.
این گفت- و-گوی تلفنی در تاریخ 12 دی 1386 – 2 ژانویه 2008 انجام شدهاست.
منبع: شهرگان
Subscribe to:
Comment Feed (RSS)
|